لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
پرسشنامه مهارتهای ارتباطی جرابک 2004
. وقتی که چیزی را برای دیگران توضیح میدهم، از آنها میپرسم که آیا تا اینجای حرفم را فهمیدهاند.
هرگز به ندرت گهگاهی اکثر اوقات همیشه
دیگران متوجه صحبت های من نمیشوند.
من سعی میکنم نظراتم را به روشنی بیان کنم.
وقتی دیگران در جریان موضوع صحبت من نیستند، بیان عقایدم برایم دشوار میشود.
وقتی متوجه سؤالی نمیشوم، درخواست میکنم که سؤال را روشنتر بیان کنند.
متوجه منظور صحبت دیگران نمیشوم.
اینکه از دیدگاه دیگران به موضوع نگاه کنم، برایم آسانتر است.
حتی وقتی که حواسم جای دیگر است، وانمود میکنم که دارم گوش میدهم.
ابزار احساسات برایم دشوار است.
10. وقتی که حرفی مربوط به موضوع برای گفتن داشته باشم،قطع کردن صحبت دیگران برایم مسئلهای نیست.
11. وقتی با دیگران حرف میزنم، میتوانم از چهره آنها احساساتشان را بخوانم.
وقتی که میدانم دیگران قصد دارند چه مطلبی را بگویند، زودتر از اینکه تمام کنند جوابشان را میدهم.
وقتی که مجبورم چیزی بگویم که از برداشتها و واکنشهای مخاطبم آگاه نیستم، به شدت به هم میریزم.
میتوانم نقاط ضعفم را چنان مخفی کنم که بهانهای به دست دیگران ندهم.
وقتی که اشتباه کردم، از اینکه اشتباه خود را بپذیرم، نمیترسم.
بهترین راه برای اینکه به دیگران کمک کنم تا مرا درک کنند آن است که احساسات، افکار و عقایدم را به آنان بگویم.
وقی صحبتها احساسی میشوند، میل دارم موضوع را عوض کنم.
وقتی که میفهمم احساسات کسی را جریحه دار کردهام، از او معذرتخواهی میکنم.
وقتی از من انتقاد میشود، ناراحت میشوم و مقاومت میکنم.
20. وقتی ناراحت هستم و کسی از من میپرسد که «ناراحت هستی؟» پنهان نمیکنم.
21. دوست دارم هرچه زودتر به اصل مطلب بپردازم.
وقی که با کسی صحبت میکنم، سعی میکنم خودم را جای او بگذارم.
وقتی که کسی در پیدا کردن کلمات مناسب مشکل دارد، با کمال میل آنچه که فکر میکنم او میخواهد بگوید، پیشنهاد میکنم.
دیگران میگویند که من صدایم را بلند میکنم )بلند صحبت میکنم(، اگرچه خودم از این موضوع آگاه نیستم.
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
پرسشنامه مهارتهای ارتباطی جرابک 2004
. وقتی که چیزی را برای دیگران توضیح میدهم، از آنها میپرسم که آیا تا اینجای حرفم را فهمیدهاند.
هرگز به ندرت گهگاهی اکثر اوقات همیشه
دیگران متوجه صحبت های من نمیشوند.
من سعی میکنم نظراتم را به روشنی بیان کنم.
وقتی دیگران در جریان موضوع صحبت من نیستند، بیان عقایدم برایم دشوار میشود.
وقتی متوجه سؤالی نمیشوم، درخواست میکنم که سؤال را روشنتر بیان کنند.
متوجه منظور صحبت دیگران نمیشوم.
اینکه از دیدگاه دیگران به موضوع نگاه کنم، برایم آسانتر است.
حتی وقتی که حواسم جای دیگر است، وانمود میکنم که دارم گوش میدهم.
ابزار احساسات برایم دشوار است.
10. وقتی که حرفی مربوط به موضوع برای گفتن داشته باشم،قطع کردن صحبت دیگران برایم مسئلهای نیست.
11. وقتی با دیگران حرف میزنم، میتوانم از چهره آنها احساساتشان را بخوانم.
وقتی که میدانم دیگران قصد دارند چه مطلبی را بگویند، زودتر از اینکه تمام کنند جوابشان را میدهم.
وقتی که مجبورم چیزی بگویم که از برداشتها و واکنشهای مخاطبم آگاه نیستم، به شدت به هم میریزم.
میتوانم نقاط ضعفم را چنان مخفی کنم که بهانهای به دست دیگران ندهم.
وقتی که اشتباه کردم، از اینکه اشتباه خود را بپذیرم، نمیترسم.
بهترین راه برای اینکه به دیگران کمک کنم تا مرا درک کنند آن است که احساسات، افکار و عقایدم را به آنان بگویم.
وقی صحبتها احساسی میشوند، میل دارم موضوع را عوض کنم.
وقتی که میفهمم احساسات کسی را جریحه دار کردهام، از او معذرتخواهی میکنم.
وقتی از من انتقاد میشود، ناراحت میشوم و مقاومت میکنم.
20. وقتی ناراحت هستم و کسی از من میپرسد که «ناراحت هستی؟» پنهان نمیکنم.
21. دوست دارم هرچه زودتر به اصل مطلب بپردازم.
وقی که با کسی صحبت میکنم، سعی میکنم خودم را جای او بگذارم.
وقتی که کسی در پیدا کردن کلمات مناسب مشکل دارد، با کمال میل آنچه که فکر میکنم او میخواهد بگوید، پیشنهاد میکنم.
دیگران میگویند که من صدایم را بلند میکنم )بلند صحبت میکنم(، اگرچه خودم از این موضوع آگاه نیستم.