مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش هیجانی 2 (docx) 51 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 51 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
نگارش:
مهدیه احمدی پور
-14859013081000
تقدیم
به همه کسانی که در طی این مسیر مشوقم بوده اند .بخصوص مادرم ، پدرم و همسرم .
تقدیر
سپاس بی کران پروردگار یکتا را که هستی مان بخشید و به طریق علم و دانش رهنمونمان شد و به همنشینی رهروان علم و دانش مفتخرمان نمود و خوشه چینی از علم و معرفت را روزیمان ساخت . اکنون در آستانه راهی نو به پاس نعمات بی حد پروردگار بر خود لازم می دانم سپاس گذار تمام عزیزانی باشم که دربرابر سختی ها و ناملایمات روزگار یاریم نمودند.
مراتب سپاس صمیمانه خود را از استاد فرزانه جناب آقای دکتر پویا منش که به عنوان استاد راهنما با محبتهای بی دریغشان راهنمای واقعی راهم بودند و در این راه از هیچ کوششی کوتاهی نکردند و صبر و حوصله ایشان در تمامی مراحل تحقیق قابل ستایش است
و با سپاس از همه کسانی که به من آموختند.
فهرست مطالب صفحه
TOC \o "1-3" \h \z \u تعريف مفهومی و عملیاتی متغیرها PAGEREF _Toc527183998 \h 6
هوش هیجانی : PAGEREF _Toc527183999 \h 8
نظریه های هوش PAGEREF _Toc527184000 \h 10
نظریه هوش اسپیرمن : PAGEREF _Toc527184001 \h 10
هوش دو عاملی کتل PAGEREF _Toc527184002 \h 11
نظریه هوش چند گانه PAGEREF _Toc527184003 \h 12
نظریه سه وجهی هوش PAGEREF _Toc527184004 \h 13
مفهوم هیجان PAGEREF _Toc527184005 \h 14
هوش عمومی و هوش هیجانی PAGEREF _Toc527184006 \h 14
تاریخچه هوش هیجانی PAGEREF _Toc527184007 \h 15
مفاهیم وتعاریف هوش هیجانی PAGEREF _Toc527184008 \h 16
طبقه بندی هیجان ها PAGEREF _Toc527184009 \h 20
محاسن هیجان های مثبت و منفی PAGEREF _Toc527184010 \h 21
هوش هیجانی و مؤلفه های آن PAGEREF _Toc527184011 \h 24
مهارت های اجتماعی: PAGEREF _Toc527184012 \h 26
مدلهای هوش هیجانی PAGEREF _Toc527184013 \h 26
سرسختی روانشناختی PAGEREF _Toc527184014 \h 36
پیشینه عملی تحقيق PAGEREF _Toc527184015 \h 44
منابع PAGEREF _Toc527184016 \h 51
تعريف مفهومی و عملیاتی متغیرها
هوش هیجانی
تعریف مفهومی: بار-ان(2000)مدلی چند عاملی برای هوش تدوین کرده است.وی معتقد است که هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی ها ،قابلیت ها و مهارتهایی است که فرد را برای سازگاری مؤثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کند.و صفت هیجانی در این نوع هوش رکن اساسی است که آن را از هوش هیجانی شناختی متمایز می کند.از دیدگاه بار-ان هوش هیجانی دارای ابعاد 15گانه است.از نظر وی هوش هیجانی ، مهارتهای هیجانی و اجتماعی طی زمان رشد وتغیر می کند و می توان با آموزش وبرنامه های اصلاحی مانند برنامه های درمانی آنها را بهبود بخشید(ناظم،1386).
تعریف عملیاتی مفاهیم
هوش هیجانی:
در این پژوهش منظور از هوش هیجانی نمره ای است که فرد در آزمون33سوالی سیبریا شرینگ کسب می کند.
مؤلفه های هوش هیجانی
خود آگاهی یا آگاهی از هیجانات خود
تعریف مفهومی:خود آگاهی توانایی شناخت احساسات ،نقاط ضعف و قوت خویش وعوامل بوجود آورنده نوع احساسات می باشد(گلمن،1380).
تعریف عملیاتی:در این پژوهش منظور از خود آگاهی نمره ای است که فرد در آزمون سیبریاشرینگ (سوالات6-10-12-14-24-27-32-33)کسب می کند.
خود کنترلی یا مدیریت خود
تعریف مفهومی:خود کنترلی توانایی ابراز احساسات است ،به طوری که جریان تفکر و ارتباطات سالم را ممکن می سازد(گلمن،1380)
تعریف عملیاتی:در این پژوهش منظور از خود کنترلی نمره ای است که فرد در آزمون سیبریا شرینگ (سوالات 2-5-11-16-18-23-30)کسب می کند.
خود انگیختگی
تعریف مفهومی:خودانگیختگی شامل مسئولیت ،توانایی تمرکز بر تکلیف در دست انجام و عطف توجه وکاهش تکانشگری و افزایش خویشتن پنداری می باشد(گلمن،1380).
افراد خود انگیخته ارضاء و سرکوب خواسته ها را به تعویق می اندازند،اغلب به تکمیل یک عمل می پردازند ،اهمال کاری نمی کنند و زمان را هدر نمی دهند.آنها همواره در تکاپو هستند و تمایل دارند همواره مولد و موثر باشند.(گلمن،1380)
تعریف عملیاتی:در این پژوهش منظور از خود انگیختگی نمره ای است که فرد در آزمون سیبریاشرینگ (سوالات 1-9-15-20-21-26-31) کسب می کند.
همدلی
تعریف مفهومی:همدلی احساس مهارت روابط مردمی است.فرد همدل با سر نخهای ظریف اجتماعی وتعامل هایی که بیانگر نیازها و خواسته های دیگران باشند،مأنوس وآشنا هستند این مهارتها افراد را در حیطه آموزشی ، حرفه -ای و مدیریت توانمند می سازد(گلمن،1380).
تعریف عملیاتی:در این پژوهش منظور از همدلی نمره ای است که فرد در آزمون سیبریاشرینگ (سوالات 3-4-17-22-25-29)کسب می کند.
مهارتهای اجتماعی یا تنظیم روابط بین فردی
تعریف مفهومی:مهارتهای اجتماعی توانایی مدیریت روابط خود با دیگران می باشد همچنین با جنبه های ذاتی رهبری ارتباط دارد(گلمن،1380).
تعریف عملیاتی:در این پژوهش منظور از مهارتهای اجتماعی نمره ای است که فرد در آزمون سیبریاشرینگ (سوالات 7-8-13-19-21-30) کسب می کند.
هوش هیجانی :
مفهوم هوش
تا کنون تعریف های مختلفی از هوش به عمل امده است ولی هنوز تالیفی کامل جامع که همه را قانع کند وجود ندارد .علت این مناقشه در ان است که هوش یک مفهوم نیست هوش یک موضوع انتزاعی و سازه است بر خلاف مفاهیمی که می توانند مصادیق و نمودهای بیرونی داشته باشند صرفاً معرف مجموعه ای از فرایندها ست که از رفتارها و پاسخ اشکار افراد استنباط می شوند (لطفی کاشانی ،1385). از هوش و هوشمندی تعریف های متفاوتی شده است که به چند نمونه ان اشاره می گردد در اصطلاح کسی را با هوش می گوییم که بتواند مشکلی را درک کند ، یا اینکه هنگام برخورد با مشکلات زندگی بهترین و مناسبترین راه را برگزینند (علوی، 1377). از نظر کاربردی هوش عاملی که توسط ابزارهای سنجش و آزمونهای روانی شناسایی می شود(ابراهیمی نژاد ،1386 ). از نظر فیزیولوژی هوش پدیده ای است که کارکرد یاخته های کرتکس (قشر خارجی ) مغز باعث آن می شود. از نظر روانشناسی هوش را "قابلیت تغییر" یا قابلیت انعطاف درسازگاری می دانند(نرمان ل-مان ،1369 ). دیوید و کسلر ذکر شده در چر نیس ،2000) از معروفترین کسانی است که تعریف بسیار ناخذی را از هوش ارائه نموده است از نظر وی هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی ،فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می شود.از نظر وی هوش عبارت از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می شود. به عبارت دیگر از نظر وکسلر هوش عبارت از تفکر عاقلانه ،عمل منطقی و رفتار موثر در محیط (سرسرابی ،1386). آلفرد بینه اعلام کرد که :هوش از فرایندهای گوناگون پیچیده ای از قبیل حل مسئله، استدلال حافظه و مهارت کاربرد کلمات ،تشخیص حوادث و استفاده از اعداد ترکیب یافته است او می گفت به نظر ما هوش یک نیروی ذهنی اساسی می باشد که فقدان یا تغییر ان بیشترین اهمیت در زندگی ادمی دارد. و این نیروی ذهنی چیزی جز همان قدرت تمیز که گاهی عقل سلیمش می نامند ،تحمل عملی، خلاقیت و توانایی سازگاری با شرایط است و او اضافه می نماید که هوش یعنی درست قضاوت کردن، درست استدلال کردن از نظر او هوش ان چیزی است که ازمونهای هوش ان را می سنجند.به هر حال هوش نتیجه فعالیت های همه جانبه سلولهای عصبی است که مرکز ان در مغز قرار دارد چرا که مغز فرمان ده ،امور مختلفی را انجام می دهد قدرت یاداوری مطالب حفظ شده را دارد و روابط میان جزئیات و مفاهیم کلی را برقرار می سازد.(پروا،1380 ) از تعاریف ارائه شده می توان چنین نتیجه گیری کرد که اگر در تعریف هوش که سه جنبه رارعایت کرده و ان را در تعریف بگنجاند تعریف کاملاً کاملی بدست می اید: توانایی و استعداد کافی برای یادگیری و درک امور ،هماهنگی و سازش با محیط ،بهره برداری از تجربیات گذشته، به کار بردن قضاوت و استدلال صحیح وپیدا کردن راه حلی منطقی در مواجه شدن با مشکلات (کشتکار ،1378 ).
نظریه های هوش
هوش یک سازه فرضی است نه یک خصلت عصب شناختی ادمی به سخن دیگر هوش یک مفهوم ساختگی است که روانشناسان ان را برای سهولت ارتباط ابداع کرده اند. البته لازم به ذکر است که پژوهشهای انجام شده هیچ بخشی را از مغز یا هیچ عنصری شیمیایی که بتوان ان را جایگاه یا ماده هوش دانست شناسایی نکرده اند اما این واقعیت مانع از نظریه پردازی درباره هوش شده، روانشناسان وابسته به رویکردهای مختلف در این باره نظریه های گوناگونی ارائه نموده اند (سیف ،1387 )
نظریه هوش اسپیرمن :
چارلز اسپیرمن بنیانگذار شیوه تحلیل عوامل این نظریه را مطرح کرده است که:
افراد در حالات مختلف ازیک عامل عمومی هوش برخوردارند.به نظر اسپیرمن عامل g تعیین کننده اصلی عملکرد در ازمون های هوش به شمار می رود و معرف یک توانایی کلی است که زیر بنای همه رفتارهای هوشمندانه به حساب می اید علاوه برعوامل اختصاصی که هر یک (s ) نامیده می شوند .مختص هر یک از توانایی هایی ازمون ها هستند در این نظریه نتایج ازمون هوش هر کس بازتاب میزان و علاوه بر ان مقادیر s های گوناگون است .نکته اینجاست که عملکرد شخص در ریاضیات تابعی است از هوش کلی و استعداد ریاضی اوست. لئون ترستون روانشناس امریکایی در خصوص نظریه ارائه شده توسط اسپیرمن انتقاد کرده و استدلال نمود که تفاوت های ذهنی ابداً ناشی از عامل نیستند بلکه ناشی از چندین عامل مستقلند.او بعدها به ارائه نظریه ای پرداخت که در ان هوش شامل هفت عامل اصلی بود (کورمن ،ترجمه شکر کن ،1380 )وی عنوان کرد که عاملی بنام هوش عمومی یا کلی وجود ندارد .بلکه هوش هر فرد از هفت توانایی ذهنی مجزا تشکیل شده است .این توانایی ها عبارتند از :حافظه تداعی ،تجسم فضایی ،قدرت استدلال ،سرعت ادراک ،روانی کلامی ،درک کلامی و استدلال عددیترستون این گونه استدلال می کرد که توانایی پاسخگویی به ازمونها ی متفاوت نظیر ازمون حفظ لغات یا ازمون حساب ،نشان دهنده وجود توانایی ذهنی مربوط به هر یک از ازمونهاست(اسماعیلی و همکاران ،1384 ).
هوش دو عاملی کتل
یکیدیگر از صاحبنظران و پژوهشگران حوزه هوش ، ریموند کتل می باشد که دو نوع هوش را معرفی نمود که عبارتند از : هوش سیال و هوش متبلور، این دو هوش از هم مجزا هستند اما بین انها همبستگی وجود دارد هر دو هوش توانایی درک روابط را شامل می شوند با این حال هوش سیال بیشتر جنبه زیست شناختی و ژنتیکی داشته و لذا بیشتر غیر کلامی بوده و وابستگی به فرهنگ ندارد .در ضمن این هوش در طول زمانهای کوتاه چندان تغییری نمی کند ولی در سنین پیری کاهش می یابد.این هوش همچنین در تکالیفی که مستلزم انطباق با موقعیتهای جدید است نقش اساسی دارد .در مقایسه با هوش سیال ،توانایی های هوش متبلور شدیداً تحت تاثیر فرهنگ، تجربه شخص و اموزشی هستند که بر یک زمینه محیطی یا فرهنگی خاص عمل می کند. (همان منبع)
نظریه هوش چند گانه
گاردنر (به نقل اتکینسون ،ترجمه: براهنی ،1385 ) نظریه هوش چند گانه را برای مقابله مستقیم یا به قول خودش دیدگاه کلاسیک هوش تدارک دید .گاردنر به این نتیجه رسید که نه یک توانایی ذهنی زیربنایی یا عامل عمومی g هوش ،بلکه چند هوش وجود دارد که به صورت ترکیبی عمل می کند. او هر هوش را به عنوان توان حل مسئله یا گره گشایی موقعیتی برخاسته از فرهنگ یا جامعه معین تعریف می کند .و یادآور می شود که هوش توانایی بالقوه ای است که حضورش، به گونه ای فکری تناسب با موقعیت خاص در شخص میزان می دهد . همچنین گاردنر مطرح می نماید که یک نوع واحد و یکپارچه هوش نیست که موفقیت در زندگی را تضمین می کند بلکه طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که هفت نوع اصلی دارد :هوش کلامی زبانی -هوش منطقی ریاضی -هوش موسیقیایی -هوش معنایی -هوش بدنی جنبشی(تنی حرکتی ) - هوش درون فردی - هوش میان فردی (پینز،2006 )گاردنر این هفت نوع هوش را در سال 1983 مطرح کرد و یک دهه بعد در سال 1995 به بسط و گسترش نظریه و پاسخ دهی به انتقادات پرداخت و هوش هشتمی را نیز به مجموعه قبلی افزود او بر اساس تحقیقات بعدی از احتمال حضور هوش جدیدی در هوشهای چند گانه خبر داد.که هوش هشتم و نهم گاردنر( پینز ،2006) تعاریف ذیل را برای انواع هوش ارائه نمود :هوش بیداری / فضایی: توانایی درک پدیده های بصری ،هوش منطقی / ریاضی :توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد ،هوش کلامی / زبانی :توانایی استفاده از کلمات و زبان ، هوش بدنی / جنبشی :توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا، هوش موسیقی / ریتمیک: توانایی تولید و درک موسیقی،هوش بین فردی :توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران ،این یادگیرنده ها سعی می کنند چیزها را از نقطه نظر آدمهای دیگر ببینند تا بفهمند انها چگونه می اندیشند و احساس می کنند.آنها معمولاً توانایی خارق العاده ای در درک و احساسات مقاصد و انگیزه ها دارند .سعی می کنند که در گروه ارامش برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند ایشان هم از مهارتهای کلامی و هم غیر کلامی استفاده می کنند .هوش درون فردی :توانایی درک خود اگاه بودن از حالت درونی خود این یادگیرنده ها سعی می کنند احساسات درونی، رویاها ،روابط با دیگران و نقاط ضعف و قدرت خود را درک کنند.همچنین تعریف هوش هشتم و نهم را به شرح ذیل ارائه نمود:هوش طبیعت گرا: بازی در طبیعت با گل و گیاه و حیوانات ،پرورش گل و حیوانات و دسته بندی انها ، توانایی تشخیص و تمایز بین مصنوعات فرهنگی از قبیل اتومبیل، کفش و پارچه و....است. هوش وجود گرایانه: پرسش و سوال از وجود خدا، استدلال، سوال در مورد هستی، درک هستی و هدف هاست (سرسرابی،1386).
نظریه سه وجهی هوش
نظریه سه وجهی رابرت استنبرگ در 1994 مطرح کرد .نظریه او دارای سه بخش یا سه خرده نظریه شامل: مولفه- یی (مربوط به فرایند های فکری است و توانایی پردازش اطلاعات را شامل می شود و به کسب دانش و عملکرد تحصیلی افراد کمک می کند )تجربی (مربوط به اثرات تجربه بر هوش بوده و توانایی به کار بستن تجربیات به شیوه منطقی و عاقلانه برای حل مشکلات است و تا حدودی خلاقیت فرد را نشان می دهد )و موقعیتی یا بافتی (مربوط به اثرات محیط و فرهنگ شخص بوده و توانایی رفتار و عملکرد در موقعیت های اجتماعی را نشان می دهد )است .از میان این سه، خرده نظریه مولفه یی رشد بسیار چشمگیری داشته است. (اتکینسون، ترجمه براهنی ،1385).
مفهوم هیجان
در فرهنگ لغات انگلیسی اکسفورد، معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است هر تحریک یا اغتشاش در ذهن، احساسات و عاطفه ،هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده (گلمن ،ترجمه پارسا ،1386) لویس (به نقل از لطفی کاشانی، 1385) هیجان را نخستین علت ایجاد کننده شناخت، تعمیم و عمل می داند.موضوعی که می تواند در حل و پدید ایی مشکلات و تجارب بین فردی و درون فردی ، نقشی بی بدیل داشته باشد.هیجانها حالت عاطفی هشیاری یا خود اگاهی است که در ان مفاهیمی همچون شادی، غم وترس، نفرت یا عشق نهفته است.هیجانها از حالتهای شناختی و ارادی متمایز است بعبارتی هیجان مربوط به احساسات به ویژه جنبه های خوشایند و نا گوار فرایند ذهنی است .هیجانها گاهی ما را مجبور به انجام رفتار یا گفتن مطلبی می کنند که دور از شان وعادت ماست و معمولاً با ندامت و پشیمانی همراه است .ارزشمندترین دارایی یک فرد هیجان است و همه لذتها شادیها از طریق هیجانها تجربه می شوند .بدون وجود هیجانهای سازنده زندگی بی روح و سرد و پوچ می شود .واژه هیجان طیف وسیعی از رفتارهای قابل مشاهده، تظاهر احساسات و تغییر در حالت بدن را شامل می شود (آقایار و شریفی، 1386).
هوش عمومی و هوش هیجانی
هوشبهر و هوش هیجانی قابلیت های متضاد نیستند بلکه بیشتر می توان چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای هوشبهر بالا و هوش هیجانی پائین (یا هوشبهر پائین و هوش هیجانی بالا) علی رغم وجود نمونه هایی نوعی، نسبتاً نادرند. در واقع میان هوشبهر و برخی جوانب هوش هیجانی همبستگی مختصری وجود دارد. هر چند این ارتباط آن قدر هست که روشن کند این دو قلمرو اساساً مستقل اند (گلمن 1995، ترجمه: پارسا، 1380).
نظریه پردازان، هوش هیجانی را ازهوشبهر( IQ )تفکیک کرده اند. در اول گفتن این نکته ضروری است که هم IQ و هم هوش هیجانی اندازه ای از توانایی هستند نه خود توانایی. نظریه پردازان هوش هیجانی معتقدند که IQ به ما می گوید که چه کار می توانیم انجام دهیم در حالیکه هوش هیجانی به ما می گوید که چه کاری باید انجام دهیم، IQ شامل توانایی ما برای یادگیری، تفکر منطقی و انتزاعی می شود. در حالی که هوش هیجانی به ما می گوید که چگونه از IQ در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوش هیجانی شامل توانایی ما در جهت خود آگاهی هیجانی و اجتماعی ما می شود. و مهارت های لازم در این حوزه ها را اندازه می گیرد. همچنین شامل مهارت های ما در شناخت احساسات خود و دیگران و مهارت های کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسئوولیت پذیری در مقابل وظایف می باشد(منصوری، 1380).
تاریخچه هوش هیجانی
اولین کسی که مهارتهای هوش هیجانی را نامگذاری کرد ثروندایک، استاد دانشگاه کلمبیا بود، اصطلاحی که او به کار برد، (هوش اجتماعی ) بود که نشانگر توانایی افرادی است که در خوب کنار امدن با مردم مهارتهای کافی دارند (برادبریو گرویز ،ترجمه گنجی، 1384 ). در دهه 1980 بودکه هوش هیجانی نام فعلی خود را به دست اورد. بلافاصله بعد از ان پژوهش ها و مطالعات بسیار قدرتمندی انجام شد از جمله سری پژوهشها در دانشگاه ییل که هوش هیجانی را به موفقیتهای شخصی ،شادی و موفقیتهای حرفه ای ربط می داد. هاوارد گاردنر به نقل گل پرور و همکاران، 1384 ) در احیای تئوری هوش هیجانی در روانشناسی نقش عمده و برجسته ای ایفا کرده است.مدل تاثیر گذار وی تحت عنوان هوش های متکثر یا هوش های چند گانه شامل انواع متفاوتی ازهوش از جمله هوش شخصی ،هوش میان فردی و هوش درون فردی است.هوش درون فردی، توانایی هوشی فرد برای مواجه با خویشتن و توانایی هوشی فرد برای مواجه با دیگران و توانایی احساس کردن و تمیز قائل شدن در بین دیگر افراد به ویژه بین اخلاق، منش ،انگیزه و هدف و نیت انها است .سالووی و مایر اولین کسانی بودند که سازه هوش هیجانی را معرفی و مطرح کردند . انها هوش هیجانی را به عنوان زیر مجموعه ای از هوش اجتماعی تالیف کردند که شامل توانایی تشخیص و نظارت بر احساسات و هیجانهای خود و دیگران ، توانایی تمیز بین احساسات و هیجانهای خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اقدامات خود فرد می باشد.سپس گلمن، با پذیرش تعریف سالووی و مایر پیشنهاد کرد که هوش هیجانی شامل تواناییهایی است که می توان انها را به عنوان خود اگاهی، مدیریت و مهار هیجانهای بر انگیختن خویش، همدلی و دستکاری و اراده روابط طبقه بندی نمود.اما اولین کسی که گام های نخستین را در جهت ارزیابی هوش هیجانی بعنوان معیارهای از سلامت برداشته است رون بار-اون (1988) وی در رساله دکتری خود اصطلاح ضریب هیجانی را در مقابل بهره هوشی بکار برده است (فاطمی ،1386) از اغاز دهه 1990 بحث در زمینه اثرات روانشناختی هیجان و کارکردهای انطباق ان و نیز رابطه هیجان وشناخت با معرفی مفهوم هوش هیجانی ابعاد تازه ای به خود گرفت (تیرگری، 1383).
مفاهیم وتعاریف هوش هیجانی
از هوش هیجانی تعاریف گوناگونی در طی مراحل ظهور و بروز ان به عمل امده است تعریف اولیه هوش هیجانی برای اولین بار با همکاری پیتر سالووی مطرح شد.این تعریف تابع یک روی اوری دو بخشی بود، بخش اول این روی اورد پردازش کلی اطلاعات عمومی بود و بخش دوم ، اختصاصی کردن مهارتهایی بود که در چنین پردازشی به کار گرفته می شوند.اولین تعریفی که از هوش هیجانی ارائه نمودیم چنین بود: نوعی پردازش اطلاعات عاطفی که شامل ارزیابی صحیح عواطف و تنظیم سازگارانه عواطف است که به بهبود جریان زندگی منجر می شود ( آقایار وشریفی،1386 ). طی دوره رواج و پذیرش عمومی هوش هیجانی با اصلاحیه که از طرف دانیل گلمن صورت گرفت تعریف دیگری از هوش هیجانی به عمل امده است بدین ترتیب که هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی های غیرشناختی هستند توانش ها و مهارتهایی که بر رویارویی موفقیت امیز با خواسته ها مقتضیات و فشارهای محیطی تاثیر می گذارند. اگرچه تعاریف فوق قابل توجه هستند اما به نظر می رسد می توان هوش هیجانی را در یک عبارت کلی تر، شامل مجموعه ای از توانایی های شناخت، درک، توصیف هیجانهای خود و دیگران و پردازش صحیح انها به منظو ارائه واکنش مناسب دانست .بار-اون (به نقل پینز، 2006)هوش هیجانی را به عنوان یک سری تواییهای غیر شناختی قابلیتها و مهارتهایی می داند که تواناییهای یک فرد را در موفقیت برای مقابله با فشار و اقتضای محیطی افزایش می دهد او استدلال می کند که هوش هیجانی یک پیش بینی موفقیت در زندگی است که مستقیماً بر سلامت روانی فرد در زندگی تاثیر دارد . در سال 1998 دانیل گلمن پرفروش ترین کتابش با عنوان کارکرد هوش هیجانی را منتشر کرد که هوش هیجانی را اینگونه تعریف می کند : هوش هیجانی توانایی درک و فهم هیجان ها و عواطف است به منظور تعمیم ان به عنوان حامی اندیشه ، شناخت هیجانها و دانش هیجانی تا بتوانیم انها را نظم داده تا موجبات رشد عقلی ، عاطفی و هیجانی را فراهم گردد.از نظر او هوش هیجانی شامل چهار مولفه است : 1. درک یا حس حالات هیجانی و عاطفی (اگاهی از عواطف خود ) 2.بکارگیری هیجان ها و عواطف به عنوان حامی فکر (مدیریت و عواطف ) 3.شناخت حالت هیجانی و عاطفی (شناسایی عواطف خود و دیگران ) 4. مدیریت و اداره هیجانها و عواطف (تنظیم روابط خود با دیگران ).به نظر سالووی و مایر (به نقل دیویس ، ترجمه گنجی، 1384) در هوش هیجانی چهار جنبه اساسی وجود دارد .شناخت هیجانها ، درک هیجانها، تنظیم هیجانها و استفاده از هیجانها.گلمن بیان می دارد که هوش هیجانی بعنوان زیر مجموعه ای از هوش اجتماعی تعریف شده است . هوش هیجانی مهارتی اجتماعی است، یعنی با مردم کنار امدن ، مهار هیجانها در روابط با انسانها و توانایی ترغیب یا راهنمایی دیگران ، هوش هیجانی شامل ویژگیهایی مثل توانایی تهیج و بر انگیختن خود ، استقامت و پایداری در مقابل شکست، از دست دادن روحیه ، پس راندن افسردگی و یاس در هنگام تفکر، همدلی و صمیمیت و امید داشتن است.هر شخصی با برخورداری از میزانی از هوش هیجانی در مواجه با وقایع مثبت و یا منفی زندگی به موضع گیری پرداخته و به سازش با انها می پردازد.انسان با برخورداری از هوش هیجانی به زندگی نظم و ثبات می بخشد به طوری که اصولاً با هوش هیجانی بالا ، شخصی وقایع منفی کمتری را در زندگی تجربه می کند . سالووی و مایر در رساله قوی و بی نظیر خود در سال 1990 هوش هیجانی را نوعی از هوش توصیف کردند که توجه به احساسات و هیجانهای خود و دیگران فرق گذاشتن بین انها و استفاده از این اطلاعات برای راهنمایی افکار واعمال فرد را شامل می شود (آقایار وشریفی ، 1386 ). هوش هیجانی از نظر مایر و سالوی(1997) عبارت است از توانایی ادراک عواطف، جهت دستیابی به عواطف سازنده که به کمک آنها بتوان به ارزیابی افکار، فهم عواطف و دانش عاطفی خود پرداخت و با استفاده از آن بتوان موجبات پرورش احساسات و رشد هوشی خود را فراهم ساخت. افراد دارای هوش هیجانی بالا از خودکنترلی و خود انگیزی بالایی برخوردارند زندگیشان معنادار است و اصولی و مسئولیت پذیرند، عواطف خود را بدرستی ابراز می کنند، قانع اند و زندگی هیجانی پربار و متعادلی دارند. درواقع هوش هیجانی نوعی همدلی و واقف بودن به احساس اطرافیان است.
سالوی(1997) توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی، بر اساس نظریات گاردنر درباره استعدادهای فردی قرار می دهد و این توانایی را به پنج حیطه اصلی گسترش می دهد.
1. شناخت عواطف شخصی (شناخت هیجانها ): (خود اگاهی ) تشخیص هر احساسی سنگ بنای هوش هیجانی است توانایی نظارت بر احساسات و در هر لحظه برای بدست اوردن بینش روانشناختی و ادراک خویشتن نقش تعیین کننده دارد .ناتوانی در تشخیص احساسات راستین ، ما را به سر در گمی دچار می کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند .این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر گرفته تا شغلی که بر می گزینند ،احساس اطمینان بیشتری دارند . شناخت عواطف شخصی همان توانایی کشف و مشاهده هیجانها در صورتها ، تصویرها ، صداها و مصنوعات فرهنگی و همچنین شامل توانایی تشخیص هیجانات اشخاص می باشد (آقایار و شریفی،1386)
2. به کار بردن درست هیجانها (مدیریت هیجانهای خود :کنترل تکانه ) :این جنبه توانایی استفاده هیجانات برای کمک به رسیدن به نتیجه، حل مسائل و بهره گیری از فرصت هاست. قدرت تنظیم احساسات خود ، توانایی است که بر حس خود اگاهی متکی می باشد .افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند ، دائماً با احساس نا امیدی و افسردگی دست به گریبانند. مدیریت هیجانهای منفی در دستیابی به اهداف مقدمه رسیدن به هوش هیجانی است. در صورت عدم مدیریت ، هیجانهای منفی کنترل زندگیمان را به دست می گیرند، مگر انکه بتوانیم هیجانهای منفی را مدیریت و اداره کنیم (آقایار و شریفی، 1386)
3. برانگیختن خود (انگیزش خودمان در رسیدن به اهداف ): صف ارایی احساسات در راه خدمت به هدفی خاص ، برای تمرکز توجه ، برای ایجاد انگیزه در خود ، تسلط در خود و برای خلاقیت بسیار مهم است: کنترل احساسات ( به تاخیر انداختن رضایت و خرسند ی و سرکوبی هوس های انی ) زمینه ساز هر نوع مهارت و موفقیت است و (غرقه شدن ) در کارها ، ما را برای کسب هر نوع مهارتی اماده می کند . کسانی که قادرند احساسات خود را به موقع برانگیزند ، در هر کاری که به انها واگذار می شود بسیار سازنده و موثر عمل می کنند (گلمن ،ترجمه: پارسا ،1386 ).
4. شناخت عواطف دیگران (همدلی ): شناسایی هیجانهای دیگران اندکی با شناسایی هیجان های خود متفاوت است ، زیرا علاوه بر عامل توجه ، ضرورت دارد که نشانه های هیجانی دیگران را به طرز صحیح دریابید . حالات هیجانی انها را دقیقاً حدس بزنید همدلی درک انچه افراد احساس می کنند ، توانایی در نظر گرفتن دیدگاههای دیگران و توسعه حسن تفاهم و هماهنگی با انسان های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی ( به ویژه در محیط کاری و سازمانی ) می باشد.( گلمن، ترجمه: ابراهیمی،1385 ).
5. تنظیم روابط دیگران: هنر مراوده و ارتباط با مردم به مقدار زیاد ، مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران است مایر و سالوی هوش هیجانی را شامل توانایی دریافت دقیق احساسات و هیجانات ، ارزیابی و بیان هیجانات ، توانایی کسب احساساتی که تفکر را تسهیل می کند ، توانایی شناخت هیجانات و تنظیم انها به منظور رشد عقلانی تعریف کرده اند (احدی،1386).
طبقه بندی هیجان ها
بسیاری از روانشناسان تلاش می کنند هیجانات را به طبقات مختلف تقسیم بندی کنند.برای مثال ویلهم وانت(به نقل آقایار وشریفی ، 1386 ) روانشناس مشهور قرن 19 معتقد است که زیر بنای همه هیجانها را سه هیجان محوری است که هر یک از انها از حالتهای متضادی تشکیل شده اند .1.خوشایند / ناخوشاینده غمگین 2.تنش / رهایی ، اسودگی 3.شور و شوق / ارامش .هیجانها را به هشت دسته در چهار طبقه متضاد تقسیم بندی می کند:1.شادی / غم 2.مقبولیت / پذیرش / طرد 3.خشم / ترس 4.تعجب / انتظارازنظر پالت چیک ،همه هیجانها به صورت ترکیبی شکل می گیرند.تعدادی از پژوهشگران (به نقل از آقایار و شریفی،1386 ) هیجانها را به دو دسته مثبت و منفی تقسیم بندی می نماید :
هیجانهای مثبت شامل :1. شادی : از رسیدن به هدف به دست می اید 2. علاقه : در تمایل ما به یادگیری ، پرورش شایستگیها و مهارتها نهفته است.
هیجانهای منفی (علائم هشدار دهنده ) : که می توان از انها به عنوان علائم هشدار دهنده مطمئن یاد کرد عبارتند از:
1.تعجب : در اثر حوادث ورویدادهای ناگهانی مانند رعد و برق ، طوفان و دیدن یک دوست قدیمی بوجود می اید. 2.ترس : هشدارهای هیجانی است و هنگامی بوجود می اید که در معرض اسیب های جسمی یا روانی قرار بگیریم 3.خشم : در اثر عدم تحقق هدف و خواسته ها شکل می گیرد. 4.انزجار : عامل این هیجان عدم پذیرش و مطرود شدن است. 5.اندازه : منفی ترین و ازار دهنده ترین هیجان است و علت ان شکست و جدایی است . .(پالت چیک به نقل آقایار وشریفی ،1386).
محاسن هیجان های مثبت و منفی
فریجد اولازاروس معتقدند که :هیجانهای مثبت دایره تفکر و عمل ادمی را وسعت می بخشد ، این بدین معناست که ادمی را در فشار می گذارند تا به شیوه های خاصی عمل کند .هنگام خشم بجنگد ، هنگام ترس بگریزند یا هنگام نفرت ابراز انزجار کند .هیجانهای مثبت منابع شخصی می افرینند ، هرچند هیجانها معمولاً دیر پا نیستند کوتاه مدت و زود گذرند ، لیکن می توانند اثرات دراز مدت و طولانی بر ادمی بگذارند هیجانها در در زمره توانهای سازگاری تکاملی هستند ارزش سازگاری هیجانهای مثبت در گسترش و ساختن است .هیجانهای منفی ما را برمی انگیزند ، هر هیجان منفی نقش مهمی بازی می کند ،مثلاً ترس واضطراب بی اندازه مفید هستند . اگر ترس نبود بی مهابا به وسط خیابان پر از ماشین تندرو می دویدیم .احساسات منفی به ما اطلاعات می دهند .این هیجانها خیلی بیشتر از احساست مثبت ، اطلاعات در بر دارند .هیجانهای منفی فراوانی از قبیل ترس ، خشم ،اندازه بیزاری ،شرمساری و غیره وجود دارد که هر کدام از اینها اطلاعات خاصی را نشان می دهند . هیجانهای منفی به یادگیری کمک می رسانند. (اتکینسون و همکاران،ترجمه:براهنی و همکاران، 1385).
سرچشمه هیجانات
هیجانها در مغز به ویژه سیستم لیمبیک شکل می گیرند .سیستم لیمبیک ساختار کوچکی دارد که وسط مغز پایین تر از مرکز یا ساقه مغز و بالاتر از مرکز قشر مخ قرار دارد .ساقه مغز، هوشیاری را کنترل و تحریک می کند و پیامهای حسی را از طریق دستگاه لیمبیک به قشر مخ ارسال می کند .بیشترین افکار و یادگیری ها در قشر مخ شکل می گیرند.حافظه نقش مهمی در یادگیری دارد و دستگاه لیمبیک را درگیر می کند (برادبری و گریوز، ترجمه گنجی ، 1384) دستگاه لیمبیک هیجانها و رفتارها را تفسیرو جهت می دهد.خانم پرسیلیا وایل ،کارشناسی در زمینه یادگیری هیجانها اینگونه بیان می کند که : وقتی کلید برق خاموش است ، سیستم غیر فعال است و فقط توان بالقوه یادگیری در ان وجود دارد . وقتی کلید برق روشن باشد مسیر یادگیری باز است.وقتی دستگاه لیمبیک اطلاعات حسی را تفسیر و برای پردازش به قشر مخ ارسال می کند ، در این حالت مجموعه ای از هماهنگی های هیجانی از دریافتهای اطلاعاتی و ارسال ان به قشر مخ برای پردازش صورت می گیرد.اگر دستگاه لیمبیک اطلاعات را مثبت ، تفسیر و ارسال کند پیام می تواند هدف را منتقل و رفتار را به سمت یک هدف سوق و هدایت دهد.وقتی این عمل اتفاق می افتد مشوقی برای فعالیت می شود و فکر کردن و یادگیری ارتقا می یابد در مقابل وقتی تفسیر اطلاعات منفی باشد ، کلید برق خاموش می شود و اندیشیدن و یادگیری متوقف می شود .سیستم تفسیر و برداشت اطلاعات حسی بر مبنای حافظه فرد و واکنش سریع را حوادث جاری صورت می گیرد.هر چه حافظه فرد واکنش او نسبت به حوادث جاری (وضعیت هیجانی )مثبت تر باشد، یادگیری بهتر انجام می شود و بر عکس حالت هیجانی منفی مانند خشم بر یادگیری و انگیزش اثر منفی دارد (آقایار و شریفی ،1386).
طرح فیزیولوژیکی هیجان و هوش هیجانی
خصوصیات هوش هیجانی بیانگر کارکرد مدارهای کورتیکال و سابکورتیکال است. خصوصیاتی که آمیگدار و ساختارهای مربوط را به مناطق پری فرانتال متصل می کند. مطالعات کالبد شکافی بر روی کودکان و نوجوان نشان می دهد که مناطق پری فرنتال که تظاهرات و مهارت های هیجان را تعدیل می کند آخرین قسمتهای مغزند که به بلوغ آناتومی می رسند. این قسمت ها در حدود سن 15 تا 16 سالگی به رشد کامل می رسند. یعنی اینکه مغز از طریق تجارب مکرر شکل می گیرد. این تجارب ارتباطات عصبی همتراز را تقویت می کنند و موارد کم مصرفتر را تضعیف میکند. یافته های مربوط به رشد مداربندی پری فرانتال برای تجدید هیجانات، پنجرهای را به روی روش های کمک به کودکان برای یادگیری بهترین عادات هوش هیجانی می گشاید چنانچه یک کودک عادت خودگردانی هیجانی، همدلی، نظارت های هیجانی و مانند اینها را بیاموزد می توان ادعا کرد نیاز او به آموزش درمانی (مانند روان درمانی) در مراحل بعدی زندگی تقلیل می یابد(گلمن ، 1998).
کارکردهای اجتماعی هیجانات
هیجانها علاوه بر اینکه سازگاری فرد را با محیط فیزیکی آسان می کند، سازگاری وی با محیط اجتماعی را نیز آسان میسازند. کارول ایزارد (1989) فهرستی از کارکردهای اجتماعی هیجانها را ارائه می دهد که درباره چهار مورد از آنها به بحث پرداخته است. او معتقد است جلوه های هیجانی (1) انتقال حالتهای احساس را آسان میسازد، (2) چگونگی پاسخدهی دیگران به ما را تنظیم میکنند، (3) تعامل اجتماعی را آسان می کنند، (4) رفتار اجتماعی را ترغیب می نماید.
عاطفه مثبت، رفتار اجتماعی را آسان می کند: مردم تحت تأثیر عاطفه مثبت، به نحو چشمگیری با احتمال بیشتری، اجتماعی هستند. یعنی، مردم آمیزترند، حس همکاری بیشتری دارند و به حال دیگران مفیدترند (ریو، ترجمه: سید محمدی، 1386)
هوش هیجانی و مؤلفه های آن
از نظرگلمن (1995) مهمترین مولفه های هوش هیجانی عبارتند از 1- خود آگاهی ، 2- خود کنترلی یا مدیریت خود، 3-هوشیاری اجتماعی یا توانایی همدلی ، 4- مهارت های اجتماعی،5- خود انگیزی(گلمن 1995، ترجمه: پارسا، 1380).
خودآگاهی
در اولین نگاه ممکن است چنین به نظر آید که احساسات ما روشن و آشکارند، با تفکر و یادآوری بیشتر ، لحظاتی را به یاد میآوریم که نسبت به احساس واقعی خودمان درباره چیزی واقعی بی خبر بودیم و بعداً نسبت به آن هوشیار شده ایم. روانشناسان برای اشاره به فرایند آگاهی داشتن از فکر از عبارت فراشناخت استفاده می کنند و عبارت فراخلق را به معنای آگاهی نسبت به عواطف خود به کار می برند.گلمن عبارت خود آگاهی را برای تشریح توجه مداوم فرد به حالات درونی خود ترجیح می دهد.
خودکنترلی با مدیریت خود
در واقع کنترل هیجان های درمانده کننده، کلید بهزیستی عاطفی است، موارد افراطی- یعنی هیجان هایی که شدت زیادی پیدا می کنند یا مدت مدیدی به طول می انجامند- ثبات روحی ما را تحلیل می برند. لازم نیست برای احساس رضایت کردن از احساسات ناخوشایند دوری کنیم، بلکه نباید بگذاریم احساسات مخرب بدون کنترل، جانشین تمام حالت های روحی خوشایند گردند.
خودانگیزی:
از نظر گلمن خودانگیزی زبان سائق پیشرفت می باشد و کوششی است در جهت رسیدن به حدمطلوبی از فضیلت، افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهای خود نتیجه محور هستند و سائق زیادی در آنها برای رسیدن به اهداف و استانداردهای وجود دارد. این افراد اهداف چالش برانگیز را خیلی سریع مرتب و میزان مخاطرات آنها را حساب می کنند و اطلاعات و راهبردهایی را به کار می گیرند که باعث کاهش عدم اطمینان آنها و افزایش عملکرد آنها شود. این افراد خیلی سریع یاد می گیرند که چگونه بازده کاری خود را افزایش دهندو خیلی سریع با اهداف گروه یا سازمان سازگار شوند. این افراد همیشه انتقاد شدید ولی سازنده در گروه از خود نشان می دهند، موقعیت آنها درگروه طوری است که مدیران همیشه از توانائی های آنها حساب می برند. این افراد همیشه به توانائی های خود اعتماد دارند و همیشه نسبت به آینده امیدوارند.
هوشیاری اجتماعی (همدلی):
عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه های غیر از بیان مستقیم ابراز می شود توانایی دریافت کانالهای غیرکلامی، کلید درک احساسات دیگران است، یعنی لحن کلام، حالت های بدنی ، حالت های چهره و امثال آن، شکست در دریافت احساسات دیگران ، یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است و شکستی اندوهبار در معنای انسانیت است. در تمام ارتباط ها ، سر منشأ اهمیت دادن به دیگران هماهنگی عاطفی و توانایی همدلی کردن با آنان است.
هوشیاری اجتماعی (همدلی) عبارتست از: درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران و به کارگیری یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند (به نقل از همان منبع).
مهارت های اجتماعی:
ما در هر رویارویی با دیگران علائم عاطفی را ارسال می کنیم، و این علائم بر افرادی که با ما هستند تأثیر می گذارند. هر قدر از نظر اجتماعی زیرک تر باشیم، بر علائم ارسالی خود، کنترل بیشتری خواهیم داشت. هر چه باشد، آداب دانی در جامعه، وسیله ای است برای حصول اطمینان از اینکه هیچ رخنه ای در روابط عاطفی افراد به وجود نمی آید تا ارتباط میان آنها را سست کند. هوش هیجانی اداره صحیح این تبادلات را در بر میگیرد؛ عبارت های «محبوب» و «مجذوب کننده» را در مورد افرادی به کار می بریم که دوست داریم از آن جهت با آنها باشیم که مهارت های عاطفی آنان، احساس خوبی در ما پدید می آورد. افرادی که می توانند به دیگران در آرام کردن احساساتشان کمک کنند، ابزار اجتماعی ارزشمندی را در اختیار دارند. دیگران هرگاه نیاز عاطفی شدیدی داشته باشند به آنان رجوع می کنند (گلمن 1995، ترجمه پارسا، 1380).
مدلهای هوش هیجانی
مدل سالووی و مایر
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1990 از سالووی و مایر، به عنوان شکلی از هوش مطرح شد.انها هوش هیجانی را شکلی از هوش دانستند و آن را اینگونه تعریف کردند توانایی شناسایی و بیان احساسات و هیجانات خود و دیگران و تمایز بین انها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمال فرد (چرنیس ، 2000) الگوی اولیه انها از هوش هیجانی شامل 3 حیطه یا گستره از توانایی ها می باشد:
1. ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد کلامی و غیر کلامی همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فردی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می شود.
2. تنظیم هیجان در خود و دیگران: به این معنا که فرد تجربه فرا خلقی ، کنترل ، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معناست که فرد قادر به داشتن تعامل موثر با دیگران می باشد
3. استفاده از هیجان : استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل ومساله گشایی است (احدی، 1386 ). از انجا که در تعریف فوق عوامل خوداگاهی هیجانی و همدردی مد نظر قرار گرفته، (مایرو و سالووی) این بحث را مطرح کردند که این تعریف بر( تفکر در مورد احساسات) تاکید ناکافی دارند انها یک تعریف تجدید نظر شده پیجیده تری را مطرح کردند که چهار شاخه یا مولفه مرکزی سازه را شامل می شود:
شاخه اول : برداشت و اظهارهیجان ادراک ، ارزیابی و بیان هیجان توانایی دریافت و مشاهده احساسات در چهره ها ، تصاویر، تن صداها و مصنوعات فرهنگی و همچنین شامل توانایی تشخیصی احساسات و هیجانات اشخاص می دانند انها مشاهده دریافت احساسات را مهمترین شکل هوش هیجانی بیان می دارند که تمام مراحل دیگر اطلاعات احساسی را در بر می گیرد .به طوری که هوش هیجانی بدون شاخه اول نمی تواند شروع شود.
شاخه دوم : تسهیل تفکر به وسیله هیجان : در مفهوم ، به کارگیری هیجانها به عنوان قسمتی از جریان شناختی مانند خلاقیت و حل مساله : توانایی بهره گیری از هیجانات در اسان سازی تفکر از جمله ربط دادن دقیق هیجانات به سایر احساسات ،و استفاده از هیجانات برای ارتقاء و اندیشه را شامل می شود .
شاخه سوم : فهم و درک هیجانی : که در برگیرنده پردازش اتی و جلوتر اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مساله است . اظهار می دارد که شاخه سوم توانایی درک و شناخت هیجانات و سلسله های هیجانی است و اینکه چگونه هیجانات و عواطف از یک حالت به حالت دیگر در می ایند. این توانایی شامل مهارتهایی از قبیل تمرکز ، تشخیص هیجان ها از یکدیگر (مثلاً تمیز دادن میان دوست داشتن و عشق ورزیدن ) فهم ترکیب پیچیده ای از احساسات است .نمونه ای از این مهارتها فهم این مطلب است که خشم اغلب منجر به خجالت می شود و از دست دادن همراه با غم است .
شاخه چهارم : مدیریت یا تنظیم هیجانها : توانایی عمومی تسهیل و هدایت هیجانها در جهت حمایت از یک هدف اجتماعی است . در این شاخه مهارتهایی مطرح می شوند که امکان برخورد گزینشی با هیجانات را به افراد می دهند.به عبارت دیگر به انها امکان می دهند تا هیجان ها را در خود ودیگران نظارت و مدیریت کنند.سالووی وگراول (2005 ) شاخه چهارم را شامل توانایی به قانون و نظم در اوردن احساسات هم در خود و هم در دیگران می دانند مثلاً زمانی که افراد وقت کوتاهی دارند دستپاچه می شوند و کنترل خود را از دست می دهند بنابراین یک فرد با هوش هیجانی بالا می تواند به شدت هیجانات را کنترل کند و انها را برای دستیابی به اهداف خود تحت هدایت در اورد)مایرو و سالووی به نقل از شفیعی تبار، 1385).
مدل هوش هیجانی بار-اون
یکی دیگر از نظریه پردازان مدلهای هوش هیجانی بار-اون است .هوش هیجانی به وسیله بار-اون به این صورت تعریف شده است :یک دسته از مهارتها، استعدادها، و توانایی های غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد (عرفان منش، 1386)مدل بار-اون یک فرایند است تا یک برون داد یا راندمان (پینز ، 2006)این مدل همچنین فرایند مدار است تا نتیجه مدار، در این مدل هوش هیجانی و مهارتهای هیجانی طی زمان رشد می کنند . طی زندگی تغییر می کنند و می توان با اموزش و برنامه های اصلاحی مانند تکنیک های درمانی ان را بهبود بخشید.بار-ان برای نخستین بار در سال 1980 موضوع هوش هیجانی را مطرح کرد و در همان سال شروع به تهیه و تدوین پرسشنامه هوش هیجانی کرد .او در سال 1997 موفق به تهیه پرسشنامه ای برای سنجش هوش هیجانی شد.(احدی ،1386 )) .بار-ان به نقل علی زاده ،1385) هوش هیجانی را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و ان را با سلامت عاطفی و در مجموع سلامت روانی افراد مرتبط می داند.از دیدگاه وی هوش هیجانی را می توان با پنج مولفه و 14 عامل تشریح کرد. مولفه های این مفهوم شامل :الف.مولفه درون فردی شامل:)خوداگاهی هیجانی:توانایی برای فهم و بازشناسی احساسات شخصی .قاطعیت:توانایی برای بیان احساسات، باورها،افکار و دفاع از حقایق شخصی به شیوه غیر تخریبی ( مفید ) .عزت نفس: توانایی احترام و پذیرش خویشتن .خود شکوفایی: توانایی شکوفا ساختن ظرفیتهای بالقوه شخصی .استقلال:توانایی برای خود راهبر شدن ( هدایت خویشتن) و خود کنترلی در فکر کردن و فعالیتها و ازاد بودن از وابستگی هیجانی .(ب.مولفه های میان فردی شامل:)همدلی:توانایی اگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به انها .روابط بین فردی:توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی و صمیمیت ، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود .مسئولیت اجتماعی:توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری موثر و سازنده در گروه(.
ج.مولفه های سازگاری شامل: )واقع گرایی(ازمون واقعیت):یعنی توانایی ارتباط میان انچه عیناً تجربه می شود با انچه عیناً وجود دارد،سنجش میزان ارتباط واقعیت،شامل تحقیق در مورد شواهد عینی برای تایید،توجیه و اثبات احساسات ،ادراکات و اندیشه ها است.حل مساله:توانایی شناسایی و تعریف مشکلات و یافتن راه حلهای موثربرای آن.
د.مولفه های خلق و خوی عمومی شامل ):خوش بینی :توانایی روشن دیدن زندگی و داشتن نگرش مثبت به هنگام بدشانسی که حاکی از امید به زندگی و رویکرد مثبت به ان است.شادمانی:توانایی رضایت از زندگی ، لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن که شامل رضایت از خود ، خشنودی کلی و توانایی لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن که شامل رضایت از خود ، خشنودی کلی وتوانایی لذت بردن از زندگی است.(
و: مولفه های تنیدگی شامل: تحمل استرس یا تنیدگی : توانایی برای مقاومت در برابر حوادث دردناک و موقعیتهای تنش زا .کنترل تکانه:توانایی برای مقاومت یا به تاخیر انداختن یک تکانه ، کشاننده وسوسه انگیز. (احدی ، 1386).
مدل هوش هیجانی گلمن
تعریف گلمن روانشناس امریکایی (1995)، از هوش هیجانی بدین صورت است که دو شیوه متفاوت از اگاهی ودانستن را بیان می کند :شیوه عقلانی و شیوه هیجانی و زندگی روانی انسان را ناشی از تعامل کارکرد هر دو عامل می داند. او معتقد است به جای نادیده گرفتن هیجانات ، شخص باید بطور هوشمندانه با انها مواجه شود ؛ تنها با هوش هیجانی می توان خود را برای پایداری در مقابله با ناکامی برانگیخت . حالات روحی و خلق و خوی خود را تنظیم کرد و ارضای نیاز به تعویق انداخت و از غرق شدن تفکر در مسائل نارحت کننده اجتناب کرد یا با دیگران همدلی نمود (ابراهیمی، 1383 )گلمن هوش هیجانی را اینگونه تعریف می کند : (توانایی شناخت احساسات خود ودیگران برای ایجاد انگیزه در خودمان و ارتباطاتمان) هوش هیجانی هم شامل عناصر درونی است هم بیرونی : عناصر درونی: میزان خوداگاهی، خودانگاره، احساس استقلال و ظرفیت، خودشکوفایی و قاطعیت است.عناصر بیرونی: روابط بین فردی، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت می شود .همچنین هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات، انعطاف پذیری، توانایی حل مشکلات هیجانی و توانایی مقابله با استرس و تکانه ها می شود (احدی، 1386 ). هوش هیجانی را از هوش عقلي جدا کرده و به نظر او هوش هیجانی شیوه بهتر هوش عقلي را از طریق خود کنترلی ، اشتیاق و پشتکار و خود انگیزی شکل می دهد.گلمن می گوید : هوش هیجانی یعنی توانایی مهار تمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی ترین احساسات دیگران و رفتار ارام و سنجیده در روابط انسانی و خلاصه همانطور که ارسطو گفته است : مهارت در بموقع عصبانی شدن در حدود و اندازه معقول ، در زمان مناسب و با دلیل موجه، به عبارت دیگر کسی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است می تواند به خوبی احساسات خود را مهار کرده و انها را به شکل مناسب بیان کند . چنین فردی به دلیل داشتن احساس همدلی بالا و کنترل مناسب بر هیجانات خود در روابط بین فردی موفق تر است و در نتیجه از امکانات و موقعیتهای بهتری در زندگی برخوردار می شود. از نظر گلمن هوش هیجانی به پنج حوزه زیر تقسیم می شود .1. خوداگاهی : توانایی فرد در درک و اگاه بودن از احساسات دیگران.
2. کنترل هیجانات : این مهارت به افراد کمک می کند تا از یک راه مناسب اجتماعی به اهداف خود برسد .
3.خود انگیختگی : به افراد کمک می کند که از احساسات خود برای دستیابی به اهداف استفاده نمایند .
4. همدلی : توانایی درک و چگونگی احساسات یک فرد که با احساس تالیف کردن فرق می کند فرد خود را به جای دیگران می گذارد . 5. مهارت های اجتماعی یا کنترل روابط : چگونگی برخورد با دیگران در شرایط اجتماعی (ریکر ، 2001 ).
مدل مبتنی بر شایستگی
این مدل برای پیش بینی موفقیت در محل کار طراحی شده ، در حقیقت این مدل نظریه ای در مورد عملکرد است که بر مبنای هوش ایجاد شده است . این مدل ترکیبی از توانایی های ذهن و برخی ویژگیهای شخصیتی است که متفاوت از مدل های مبتنی بر توانایی می باشد . شایستگی های هیجانی از نظر گلمن عبارت است از توانایی اموخته شده بر مبنای هوش هیجانی که منجر به عملکرد چشمگیر در کار می شود . یعنی مقدار هوش هیجانی توانایی بالقوه برای یادگیری مهارت های کاربردی می باشد ( سید جوادین ، 1386 )
مدل جدید حامل تحلیل های اماری است که توسط دکتر دانیل گلمن و پروفسور بویا تسیز در سال 2002 انجام گرفته است و قابلیتهای هوش هیجانی از 25 به 20 قابلیت کاهش یافته است که پنج مولفه هوش هیجانی به 4 مولفه به شرح زیر تقلیل پیدا کرده است .قابلیت فردی شامل: الف خوداگاهی: توانایی فهم احساسات خود و درک اثر ان بر عملکرد ، ارزیابی درست از توانمندیها و کاستی های خود، اعتماد به نفس .ب:خود مدیریتی : توانایی کنترل احساسات ، صداقت و قابلیت اعتماد ، وظیفه شناسی، سازگاری با شرایط، دلبستگی و بالندگی و نواوری .قابلیت اجتماعی شامل : الف : اگاهی اجتماعی : مهارت درک احساسات دیگران، همدلی ،توانایی ، تشخیص مسائل جاری و گرایش به ارائه خدمت .پ .مدیریت روابط : توانایی رهبری دور اندیشانه ، توانایی برانگیختن دیگران ، توانایی نفوذ در دیگران و پرورش انان، مهارتهای ارتباطی، توان مدیریت تعارضی و کاهش ناسازگاریها، توان افزایش همکاری و همیاری (شجاعت، 1383 )
1- دسته بندی خود اگاهی ،خوداگاهی شامل :
1. خوداگاهی هیجانی: نشان دهنده اهمیت شناخت احساسات خود و تاثیر انها در عملکرد است .2.خود ارزیابی صحیح : کلید شناخت توان یک فرد به نقاط قوت و ضعف خود است . افراد با قابلیت خود ارزیابی صحیح از توانایی ها و محدودیت خود اگاه هستند و در جستجوی اشتباهات خود و یادگیری و دانستن اینکه کجا نیاز به پیشرفت دارند می باشند خود ارزیابی صحیح یک قابلیت است که در افراد برجسته پیدا شده است 3. اعتماد به نفس : تاثیر مثبت اعتماد به نفس بر روی عملکرد در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است . سطح اعتماد به نفس در حقیقت یک پیش بینی قوی تر برای عملکرد می باشد تا سطح مهارت و اموزشهای قبلی ( گلمن ، 2001).
2. دسته خود مدیریتی ،دسته خود مدیریتی شامل 6 قابلیت می باشد :
1. خود کنترلی هیجانی : این قابلیت مانع از بروز فشارهای روانی مضر و احساسات مخرب می شود . افراد با این قابلیت می توانند در شرایط استرس زا یا هنگام مواجه با افراد ناسازگار و مخالف بدون اینکه دست به خشونت بزنند خونسردی و ارامش خود را حفظ کنند . 2. قابلیت وفاداری : به افراد امکان می دهد که ارزشهای مبانی پایه ای تمایلات و احساسات خودشان را بشناسند و به نحوی رفتار کنند که با انها همخوانی داشته باشد . این قابلیت باعث برخورد صادقانه افراد با لغزشها و خطاهای خودشان و دیگران می شود . نقص در این توانایی باعث اختلال در کار ، حرفه و شخصیت می شود . شاخص موثر بودن در تمام کارها وفاداری است .3 . وظیفه شناسی یا وجدان کاری : ویژگی های این قابلیت شامل دقت ، خود نظمی، درستکاری ، صداقت و وسواس در انجام مسئولیتهای محوله است . عامل موفقیت و نردبان ترقی کارکنان به این قابلیت بستگی دارد . 4. سازگاری : این قابلیت را می توان در عملکرد کارکنان ممتاز و برجسته در کلیه رده ها مشاهده کرد . انها با اغوش باز به استقبال اطلاعات جدید می روند و مفروضات قدیمی را به راحتی کنار می گذارند یا انها را با شرایط جدید تطبیق می دهند .5. موقعیت گرایی : قابلیتی است که موفقیت کارکنان را به دنبال دارد . مطالعه در زمینه مقایسه میان مدیران دارای عملکرد برتر با سایر مدیران نشان می دهد که مدیران برتر، از خود رفتارهای مبتنی برموفقیت گرایی عملی نشان می دهند و بیشترریسک های حساب شده رامی پذیرند،ازنوآوری سازمانی حمایت کرده واهداف چالشی رابرای کارکنان خود برمی گزینند.6.ابتکارعمل:افراد دارای این قابلیت قبل از آنکه تحت تأثیرحوادث ورویدادهای تحمیلی بیرونی مجبوربه ابتکارات جدید،این کارراانجام می دهند.ابتکارعمل به معنی سبقت جویی برای اجتناب ازمشکلات است.به عبارتی قبل ازاینکه فرصت به دیگران برسدازآن استفاده می کنند.افراد فاقد نوآوری زود تحریک می شوند و واکنش نشان می دهند.(گلمن،2001).
3.دسته آگاهی اجتماعی:
آگاهی اجتماعی در سه دسته قابل مشاهده است:1-همدلی: این قابلیت یعنی توانایی شناخت احساسات دیگران-همدلی بر پایه ی خودآگاهی بنا می شود. هر قدر نسبت به احساسات خودمان گشاده تر باشیم در دریافتن احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود.عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه هایی غیر ازبیان مستقیم ابراز می شود.توانایی دریافت کانال های غیرکلامی،کلید درک احساسات دیگران است.یعنی لحن کلام،حالت های بدنی،حالت های چهره وامثال آن (گلمن،ترجمه پارسا،1386) .افراد دارای این قابلیت با دقت گوش می دهند و نگرش دیگران را درنظرمی گیرند و به آسانی با افراد دارای پیش زمینه ها یا فرهنگ های متعدد کنارمی آیند. 2-خدمت محوری:افراد دارای این قابلیت، فضای هیجانی را چنان پرورش می دهند که در آن افراد با داشتن تماس مستقیم با مشتری یا ارباب رجوع بتوانند روابط او را درمسیر صحیح خود حفظ کند،چنین افرادی به دقت رضایت مشتری یا ارباب رجوع را درنظر می گیرند تا مطمئن شوند آنچه را که نیازدارند،به دست آورند.آنان همچنین درصورت نیازخود را دردسترس قرارمی دهند. 3-آگاهی سازمانی:فردی که دارای آگاهی اجتماعی هوشیارانه باشد می تواند به طرز سیاستمدارانه ای،زیرک وقادر به شناسایی شبکه های اجتماعی ضروری باشند و روابط کلیدی را تشخیص دهند . چنین افرادی می توانند نیروهای سیالی موجود در سازمان را به همراه ارزشهای راهنما و قوانین ناگفتنی که درمیان افراد در جریان است بفهمند(گلمن،ترجمه ابراهیمی ،1385).
4.دسته مدیریت روابط:مدیریت روابط دربرگیرنده هشت قابلیت می باشد:
1-توسعه وبالندگی دیگران:این قابلیت مستلزم توانایی درک نیازهای توسعه ای افراد،روحیه وتقویت توانایی های آن است.2.مدیریت تعارض:این افراد به موقع می توانند مشکلات را شناسایی کنند و به آرامش محیط کمک کنند.در مدیریت تعارض مؤثر،مذاکره برای کسب وکار بلندمدت در روابط سالم اهمیت زیادی دارد.در اینجا هنر گوش دادن و ابراز همدلی از مهارتهای پایه ای برای کنترل افراد دردسرساز وشرایط بحرانی است که با استفاده از سیاست مداری به دست می آید.(آقایار و شریفی1386)3. نفوذ: نشانگر دامنه قدرت نفوذی یک فرد از یافتن عامل جاذبه مناسب برای یک شنونده موردنظر تا شناخت چگونگی ایجاد شیفتگی در افراد کلیدی و یک شبکه پشتیبانی برای یک پیشگامی را دربر می گیرد.4.عامل تغییر:افرادی که می توانند تغییر ایجاد کنند،قادر به شناخت نیاز تغییر هستند،وضعیت موجود را به چالش می طلبند ونظم جدید را مستقر می سازند.5.رهبری: رهبرانی که الهام بخشی می کنند هم ایجاد طنین می نمایند و هم افراد را با یک تصویر بزرگ یا ماموریت مشترک، به حرکت در می آورند.6.کارگروهی وشریک مساعی: افراد با این قابلیت،جوی از دوستی وصمیمی می آفرینند و خودشان الگوی احترام،ثمربخشی وهمکاری می باشند. آنان افراد را به سوی تعهد فعال و مشتاقانه وتلاش جمعی سوق می دهند و در آنان روحیه وهویت ایجاد می کنند7.تعیین حدومرز: افراد با این قابلیت روابط مؤثر راپرورش می دهند. 8.ارتباطات:گوش دادن به صورت بی پرده و پیام های قاطع کننده در ارتباط با دیگران است (سیدجوادین ،1386).
پیشینه عملی تحقيق
آزموده و همکاران (1386) عنوان کردند که بین جهت گیري مذهبی و متغیرهاي شادکامی و سرسختی روانشناختی رابطه معنادار وجود دارد و افراد با جهت گیري درونی نسبت به افراد با جهت گیري بیرونی از تعهد، مهار و مبارزه جویی بیشتري برخوردارند. دیگر نتایج آنها دلالت می کرد که بین زنان و مردان از نظر سرسختی روانشناختی تفاوت معنی داري هست و دختران از سطح سرسختی روانشناختی قوی تري برخوردارند.
نریمانی (1386) نشان داد بین متغیرهاي سرسختی روانشناختی، سبک هاي تفکر و مهارت هاي اجتماعی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت معناداري وجود دارد و از سه متغیر پیش بین تنها متغیرهاي سرسختی روانشناختی و سبک هاي تفکر قابلیت پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را داشتند.
درتحقیق کامیار(1386) رابطه معناداري بین عوامل خود انگیزي در هوش هیجانی با عوامل سرسختی دیده نشد. یافته دیگر این پژوهش حاکی بود که زنان و مردان از نظر سرسختی و هوش هیجانی تفاوتی ندارند (یاسمی نژاد، محمدیان و فعلی، 1390).
مصاحبی(1383) در پژوهش خود با عنوان رابطه بین رضایت زناشوئی و میزان انعطاف پذیری بین زن وشوهرها به این نتیجه رسید که همسانی در انعطاف پذیری یکی از ویژگی های شخصیتی افراد است که با رضایت از زندگی زناشوئی ارتباط دارد.
در پژوهش نادری و همکاران(1388) رابطه هوش معنوي و هوش هيجاني با رضايت از زندگي سالمندان، نتايج نشان داد که بين هوش معنوي و رضايت از زندگي، همچنين بين هوش هيجاني و رضايت از زندگي رابطه معني داري وجود دارد. نتايج تحليل رگرسيون با روش ورود نشان داد كه متغيرهاي هوش معنوي، هوش هيجاني به ترتيب پيش بيني كننده رضايت زندگي بودند.
اسماعيل خاني و همکاران(1388) در پژوهشی با عنوان بررسي روابط ساده و چندگانه هوش هيجاني، خود کارآمدي و سرسختي روان شناختي با سبک مديريت تعارض سازش در دانشجويان، نشان دادند که: الف) بين هوش هيجاني و سبک مديريت تعارض سازش رابطه معني داري وجود ندارد. ب) بين خود کارآمدي و سبک مديريت تعارض سازش رابطه منفي و معني دار وجود دارد. ج) بين سرسختي روان شناختي و سبک مديريت تعارض سازش رابطه منفي و معني دار وجود دارد. د) نتايج تحليل رگرسيون به روش ورود مکرر نشان داد که بين متغيرهاي پيش بين با متغير سبک مديريت تعارض سازش، همبستگي چندگانه وجود دارد. هم چنين نتايج تحليل رگرسيون به روش مرحله اي نشان داد که از ميان مجموع متغيرهاي پيش بين تنها متغيرهاي سرسختي روان شناختي و هوش هيجاني به ترتيب، قادر به پيش بيني سبک مديريت تعارض سازش هستند.
در پژوهشی با عنوان بررسي رابطه هوش هيجاني و رضايت زناشويي که توسط سليمانيان و محمدي (1388) انجام شد. نتايج تحقيق نشان داد بين هوش هيجاني و رضايت زناشويي همبستگي مثبت معناداري وجود دارد و هوش هيجاني به تنهايي 30 درصد از تغييرات رضايت زناشويي را تبيين مي کند. همچنين اين تحقيق نشان داد بين مولفه هاي هوش هيجاني (توجه، وضوح، بازسازي خلقي) و رضايت زناشويي همبستگي مثبت معناداري وجود دارد. نتيجه تحليل رگرسيون چند گانه گام به گام نشان داد عامل توجه بيشترين توانايي تبيين تغييرات رضايت زناشويي را دارد و 19 درصد از تغييرات رضايت زناشويي را تبيين مي کند. عامل وضوح 7 درصد و عامل بازسازي 3 درصد از تغييرات رضايت زناشويي را تبيين کرده اند. نتيجه تحقيق همچنين نشان داد ميزان هوش هيجاني در زنان به طور معناداري بيشتر از مردان است
در پژوهش كامیار و یزدی (1386) با عنوان بررسي رابطه سرسختي با هوش هيجاني و مقايسه آن در زنان و مردان دانشجوي شاغل دانشگاههاي شهر تهران، نتایج نشان داد که بين سرسختي و هوش هيجاني دانشجويان، رابطه معنادار وجود دارد؛ همچنين بين مولفه هاي تعهد، کنترل، و چالش در سرسختي و مولفه هاي خودآگاهي، خودکنترلي، هشياري اجتماعي و مهارت هاي اجتماعي در هوش هيجاني رابطه وجود دارد؛ نيز، رابطه معناداري بين مولفه هاي خودانگيزي در هوش هيجاني با مولفه هاي سرسختي ديده نشد. آخرين يافته هاي اين پژوهش حاکي از آن است که زنان و مردان از نظر سرسختي و هوش هيجاني تفاوتي ندارند.
فروغي، حسینیان و یزدی (1387)در بررسي رابطه بين هوش هيجاني و مولفه هاي آن با رضايت زناشويي کارکنان بيمارستان به نتایج زیر رسیدند بين هوش هيجاني و رضايت زناشويي رابطه مثبت و معناداري وجود دارد (r<0.39 p<0.01). همچنين بين مولفه هاي هوش هيجاني (خود آگاهي، همدلي، خودکنترلي و مهارت هاي اجتماعي) و رضايت زناشويي رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. بين مولفه خود انگيزي و رضايت زناشويي رابطه معناداري بدست نيامد.
صلاحيان و همکاران(1389) در بررسي رابطه بين هوش هيجاني و بخشودگي با تعارضات زناشويي نتايج به دست آمده از تحليل رگرسيون نشان داد كه هوش هيجاني و بخشودگي زوج ها پيش بين متغير تعارضات زناشويي بوده است.
در پژوهش زرگر، نجاریان و نعامی (1387) که به بررسي رابطه ويژگي هاي شخصيتي (هيجان خواهي، ابراز وجود، سرسختي روانشناختي)، نگرش مذهبي و رضايت زناشويي با آمادگي اعتياد به مواد مخدر در كاركنان يك شركت صنعتي در اهواز پرداختند. يافته هاي پژوهش نشان داد كه كاركناني كه نارضايتي بيشتري از همسر دارند آمادگي به اعتياد بيشتري دارند. كاركنان هيجان خواه بالا، سرسختي روانشناختي پايين و نگرش مذهبي پايين، آمادگي به اعتياد سربالاتري داشتند. بالاترين ضريب همبستگي مربوط به رضايت از همسر بود كه مهمترين متغير پيش بين در اين پژوهش مي باشد. بين ابراز وجود و آمادگي به اعتياد، رابطه معني داري به دست نيامد. ضرايب تحليل رگرسيون با روش ورود مكرر براي تركيب خطي متغيرهاي رضايت از همسر، هيجان خواهي، سرسختي روانشناختي، نگرش مذهبي و ابراز وجود با آمادگي به اعتياد در سطح كمتر از 0.001 معني دار بود
عطاري و همکاران (1383) در مقايسه سرسختي روانشناختي، هيجان خواهي و سنخ شخصيتي الف غيرسمي و سمي در بين مردان و زنان مبتلا به سرطان و افراد عادي مراجعه كننده به مراكز مشاوره و روان درماني شهر اهواز، به این نتایج رسیدند که: بين مردان و زنان از لحاظ متغيرهاي سرسختي روانشناختي، هيجان خواهي، سنخ شخصيتي الف غيرسمي و سمي تفاوت ديده نشد و فقط بين گروههاي سه گانه مردان و زنان سرطاني، برادران و خواهران سرطاني و برادران و خواهران عادي از لحاظ متغيرهاي هيجان خواهي و سنخ شخصيتي الف- سمي تفاوت وجود دارد.
ايوبي، تيموري و نيري (1389) در پژوهشی با عنوان سرسختي، کيفيت زندگي و احساس بهزيستي نتايج نشان دادند که بين سرسختي، کيفيت زندگي و بهزيستي مديران همبستگي مثبت و معنادار وجود دارد. عامل هاي سرسختي (تعهد، مهار و چالش) توانستـند به ترتيب 18.2، 28.5 و 10.1 درصد از واريانس کيفيت زندگي را تبيين کنند. يافته ها در ارتباط با نقش سرسختي در سلامت مديران مورد بحث قرار گرفتند.
در پژوهش حسيني (1388) با عنوان رابطه اميد به زندگي و سرسختي روان شناختي نتايج نشان داد كه بين اميد به زندگي و سرسختي روان شناختي رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. همچنين، نتايج حاصل از تحليل رگرسيون چند متغيري براي تركيب خطي متغيرهاي اميد به زندگي، جنسيت، وضعيت تاهل و سن، با سرسختي روان شناختي دانشجويان معنادار بود.
شريفي و همکاران (1384) در بررسي رابطه بين عملكرد خانواده و سرسختي روان شناختي در دانش آموزان ، يافته ها، حاکي از رابطه مثبت و معنادار بين عملکرد خانواده و سرسختي در کل نمونه و گروه هاي پسران و دختران است. همچنين ابعادي از عملکرد خانواده در تحليل رگرسيون به عنوان پيش بيني کننده نمرات سرسختي، تعهد، کنترل و مبارزه جويي ظاهر شدند. اما تفاوت دو جنس در ميزان سرسختي معنادار نبود.
سلگي (1387) در پژوهشی با عنوان بررسي ارتباط بين هوش هيجاني، سلامت رواني و پيشرفت تحصيلي دانشجويان دانشگاه هاي پيام نور استان كرمانشاه نشان داد که تفاوت هوش هيجاني و مؤلفه هاي آن در دانشجويان دختر و پسر معنادار نبود.
نتايج پژوهش برغمدي (1387) با عنوان تعيين نقش واسطه اي هوش هيجاني در تأثير استرس بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهرستان سبزوار نشان داد تفاوت بين مؤلفه هاي هوش هيجاني در دختران و پسران معنادار نيست.
نتایج تحقیقات مدي و همکاران (1996) بیانگر این بود که بین سرسختی و مصرف مواد مخدر و الکل رابطه منفی وجود دارد.
مدي (1987) در پژوهشی نشان دادکه سرسختی بالاتر، موفقیت تحصیلی بیشتري را نیز به همراه دارد. سوتر و همکاران (1996) روابط متقابل سرسختی، استرس شغلی و سلامتی را در 126 پرستار مورد بررسی قرار دادند. آنها در این پژوهش دریافتند که میزان تحلیل عاطفی در پرستاران بطور معناداري بالاتر از جمعیت عمومی است. اما نمرات بدست آمده در مقیاس هاي مسخ شخصیت و موفقیت فردي معنادار نیست. همچنین نمرات بدست آمده در پرسشنامه سرسختی حکایت از میزان سرسختی پایین آنها بوده است. در نهایت اینکه در این پژوهش پرستاران نمرات بیشتري را در تحلیل عاطفی و نمرات کمتري را در سرسختی نسبت به جمعیت عمومی گزارش کرده اند.
در بررسی که بویل و همکاران (1991) در رابطه با ویژگی شخصیتی سرسختی، راهبردهاي مقابله اي حمایت اجتماعی و فرسودگی شغلی در پرستاران مراقبت هاي ویژه انجام دادند، سرسختی پیش بینی کننده معناداري در رابطه با فرسودگی شغلی بود و همبستگی منفی با استفاده از مکانیزم هاي مقابله اي هیجان محور داشت (به نقل از جعفر پور، 1376).
راش و همکاران (1995) به بررسی نقش سرسختی، در واکنش افراد به تغییرات اجباري درمحیط کار یا فضاي شغلی افراد پرداختند. تغییراتی که در محیط کار صورت می گیرد، چنانچه ماهیت اجباري و یا تحمیلی داشته باشد و کارکنان در ایجاد آن نقش نداشته باشند، موقعیتی پرتنش و فشارزا بوجود می آید. این پژوهشگران نتیجه گرفتند که عامل سرسختی با فشار روانی در محیط کاري فشارزا رابطه منفی و با رضایت شغلی رابطه مثبت دارند (به نقل از مجیدیان، 1384).
راف و لوترمن (1993) در تحقیقی با عنوان سرسختی به عنوان پیش بینی کننده فرسودگی شغلی و سپري در مقابل تنیدگی و فرسودگی شغلی نشان دادند که بین سرسختی و فرسودگی شغلی ارتباط معکوس معناداري وجود داشت. در این تحقیق همچنین مشاهده شد که سرسختی یک پیش بینی کننده براي فرسودگی شغلی و سپري در ارتباط بین تنیدگی و فرسودگی شغلی است. مضافاً اینکه ارتباط بین سرسختی و تنیدگی قوي تر از ارتباط بین تنیدگی و فرسودگی شغلی است (به نقل از جعفر پور، 1376).
بينگهام و استريكر (1995) بر اين باورند كه عوامل تاثير گذار بر سرسختي دختران، بيشتر از درون خانواده سرچشمه مي گيرد در حالي كه در مورد پسران، ممكن است عوامل اجتماعي و آموزشگاهي نيز دخيل باشند.
زانگ (2010) در پژوهشي كه در بين دانشجو يان چينی انجام گرفت، نشان داد كه سرسختي با پنج عامل بزرگ شخصيت ارتباط دارد، به طوري كه سه مؤلفة سرسختي (تعهد، مهار و مبارزه جويي) با روان رنجورخويي ارتباط منفي و معنادار و با چهار عامل ديگر شخصيت (برونگرايي، گشاده رويي، خوشايندي و وظيفه شناسی) ارتباط مثبت و معناداري دارند.
دلاهيج، گيلارد و دام (2010) گزارش كردند كه سرسختي با شيوه هاي مقابله اي سازگارانه ارتباط مثبت و معنادار و با سبك ها ي مقابله اي ناسازگارانه ارتباط منفي و معنادار دارند.
انزليچت، آروسون، گود و مكي(2006)، خاطر نشان كرد ه اند كه تاب آوري و سرسختي باعث كاهش افسردگي و اضطراب مي شوند.
منابع
1-احدی، حسن.(1386). هوش هیجانی. روزنامه آفرینش. 2988 و 2987، 3-1.
2-ابراهیمی نژاد،حسین علی.(1386).مفاهیم و تئوری های هوش هیجانی .اصفهان .نشردوران.
3-اتیکنسون، ریتا. ال، اتیکنسون، ریچارد. سی، اسمیت، ادوارد. ای، داریل، ج. بم.، وهوکسما، سوزان (1385). متن کامل زمینه روانشناسی هیلگارد. (ترجمه محمدنقی براهنی، بهروز بیرشک، مهرداد بیک، رضا زمانی، سعید شاملو، مهرناز شهرآرای، یوسف کریمی سیانگاهان، مهدی محی الدین، کیانوش هاشمی) تهران: انتشارات رشد.
4- اسماعیلی، علی شایسته، سیاوش و گودرزی، ناصر. (1384). مبانی روانشناسی عمومی. تهران. شلاک.
برادبری، تراویس و گریوز، جین. (1384). هوش هیجانی (مهارت ها و آزمون ها) (ترجمه مهدی گنجی) تهران: سالاوان.
5- احدي، بتول(1386) رابطه شخصيت و رضايت زناشويي، روانشناسي معاصر، پاييز 1386; 2(2 (پياپي 4)):31-37.
6-برغمدي، مهدي. ( 1387 ). تعيين نقش واسطه اي هوش هيجاني در تأثير استرس بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهرستان سبزوار. پايان نامه كارشناسي ارشد.دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي، دانشگاه شهيد بهشتي.
7-پورغفاری،سید سوگل؛ پاشا، غلامرضا و عطاری، یوسفعلی( 1389). بررسی اثربخشی آموزش مولفه های سبک زندگی مبتنی بر رویکرد روانشناسی فردی بر رضایت زناشوئی .... مجله علمی – پژوهشی یافته های نو در روانشناسی.
8- تیرگری، عبدالحکیم. (1383). هوش هیجانی و سلامت روان. رویکردها، راهبردها و برنامه های پیشگیری در بهسازی زندگی زناشویی. فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال چهارم، 114، 102-85.
9-ثنایی، باقر(1383). بررسی و مقایسه منبع کنترل و رضایت زناشویی در بین زنان شاغل و خانه دار در شهر تهران. تازه های پژوهشهای مشاوره، سال3.شماره9-10.
10- جعفرپور، ح. ( 1376 ). ارتباط بین سخت رویی و فرسودگی شغلی در معلمان مدارس عادي و استثنایی. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تهران، تهران.
11-دلاور، ع (1385) مبانی نظري و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، چاپ اول.
12-زارع، م. مقایسه رابطه حمایت اجتماعی و سخت رویی با فرسودگی شغلی رانندگان اتوبوسهاي شرکت واحد اتوبوسرانی و رانندگان شرکت تاکسیرانی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
13-سید جوادین ،سید رضا .(1386). بررسی تاثیر هوش هیجانی در عملکرد کارکنان در سازمان تامین اجتماعی ، سومین کنفرانس ملی مدیریت عملکرد. مرکز همایش های علمی جهاد دانشگاهی ،20-1.
14-سرسرابی، شراره السادات. (1386). شناخت لایه های پنهان فراگیری از طریق هوش چندگانه. ص 7-1.
15-سیف، علی اکبر. (1387). مجله روانشناسی پرورشی. تهران:نشر آگاه.چاپ نهم.
16-شجاعت، گروه (1383)EQدر سازمان. مجله دوره آموزش مدیران توسعه (دوره امیرکبیری)، 19-1.
17-دانش، عصمت (1385). تاثير همانندي تضاد در ویژگی های شخصیتی برونگرايی و درونگرايی بر رضایت زناشویی. دو ماهنامه علمي- پژوهشی دانشگاه شاهد، سال12.شماره10.
18-ساپینگتون، اندوا (2000). بهداشت روانی. ترجمة شاهی و برواتی،1384. تهران : نشرروان.
19-سلیمانیان، علی اکبر(1373). بررسی تاثیر تفکرات غیر منطقی بر نارضایتی زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه تربیت معلم.
20-سلگي، زهرا. ( 1387 ). بررسي ارتباط بين هوش هيجاني، سلامت رواني و پيشرفت تحصيلي دانشجويان دانشگاههاي پيام نور استان كرمانشاه. طرح پژوهشي، گروه روانشناسي، دانشگاه پيام نور كرمانشاه.
21- سیاروچی، ژوزف؛ فورگاس، ژوزف و مایر، جان( 1383)، هوش هیجانی در زندگی روزمره، ترجمه: نوری امام زاده ای، اصغر؛ نصیری، حبیب اله، اصفهان، نوشته، چاپ اول.
22-شریفی، خلیل، عریضی، حمید رضا و نامداری، کورش(1384)، رابطه بین عملکرد خانواده و سرسختی روانشناختی در دانش آموزان)، دو ماهنامه علمی- پژوهشی دانشور رفتار، دانشگاه شاهد، سال دوازدهم، دوره جدید، شماره10، صص 94-85.
23-سیتر، ویرجینیا(1983). آدم سازی در روانشناسی خانواده، ترجمه: بیرشک، بهروز(1384). تهران، انتشارات رشد.
24-صافی، احمد(1385). خانواده متعادل. تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ چهارم.
25-فهيمي، ر .(1380). بررسي رابطه بين ميزان رضايت زناشويي والدين و ميزان افسردگي فرزندان آنها،
پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شيراز.
26-رضويه، اصغر؛ معين ، لادن و بهلولي اصل، فاطمه (1389). نقش ويژگيهاي شخصيتي و رضايت زناشويي بر رضايت شغلي كاركنان متأهل بنياد شهيد وامورايثارگران شهر شيراز، فصلنامه ي علمي – پژوهشي زن وجامعه، سال اول، شماره ي چهارم، ص 17-1.
27-گلمن، دانیل. (1386). هوش هیجانی (ترجمه پارسا) تهران: انتشارات رشد.
28- گلمن،دانیل(1380)ترجمه نسرین پارسا،تهران انتشارات رشد.
29- یاسمی نژاد، پریسا؛ گل محمدیان، محسن و فعلی، بهنام(1390)، بررسی رابطه جهت گیری مذهبی و سرسختی روانشناختی در دانشجویان، پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، سال نوزدهم، دوره جدید، شماره 12: صص 137-119.
30- نريماني، محمد و عباسي، مسلم (1388)، بررسي ارتباط بين سرسختي روانشناختي و خود تاب آوري با فرسودگي شغلي، فصلنامه فراسوی مدیریت، سال دوم، شماره 8، صص 92-75.
31-شيربيم، زهرا؛ سوداني، منصور و شفيع آبادي، عبداله (1388)، رابطه سلامت روان و سرسختي روان شناختي دانشجويان، فصلنامه اندیشه و رفتار، دوره ی چهارم، شماره13، صص 16-7.
32-زاهدبابلان، عادل؛ قاسم پور، عبداله و حسن زاده، شهناز(1390)، نقش بخشش و سرسختي روان شناختي در پيش بيني اميد، فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال دوازدهم، شماره3، صص 19-12.
33-کامیار، کاوه؛ یزدي، سیده منوره(1386)بررسی رابطه سرسختی با هوش هیجانی و مقایسه آن در زنان و مردان دانشجوي شاغل دانشگاههاي شهر تهران. فصلنامه اندیشه هاي نوین تربیتی، دوره 13، سال سوم، ش2 ، صص 35-23.
34-کیامرثی، آذر؛ نجاریان، بهمن؛ مهرابی زاده هنرمند، مهناز(1377) ساخت و اعتبار یابی مقیاسی براي سنجش سرسختی روانشناختی. مجله روانشناسی،
35-مجیدیان، ف. (1384) بررسی رابطه باورهاي خودکارآمدي و سخت رویی با استرس شغلی مدیران مقطع متوسطه شهر سنندج . پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
36-نادري، ف. و حسيني، م. (1389) رابطة اميد به زندگي و سرسختي روان شناختي در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد، فصلنامة زن و جامعه، ش 2، صص 143-123.
37-ويسي، م. عاطف وحيد، م. و رضايي، م. (1379) تأثير استرس شغلي بر خشنودي و سلامت روان: اثر تعديل كنندة سرسختي و حمايت اجتماعي. فصلنا مة انديشه و رفتا ر، ش 3، صص 78-70.
38-منصوری ،بهزاد(1380)هنجاریابی آزمون هوش هیجانی سیبریاشرینگ برای دانشجویان کارشناسی ارشد در دانشگاههای دولتی شهر تهران،دانشگاه علامه طباطبایی.
39-عرفان منش، نرجس. (1386). هوش هیجانی. مجله معاونت دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، 12-1.
40-علوی، سید امین ا.... (1377). روانشناسی مدیریت و سازمان (رفتار سازمانی). تهران: مرکز آموزشی مدیریت دولتی.
41-فاطمی، سید محسن. (1386). هوش هیجانی. تهران: سارگل.
42-کشتکار، بتول. (1378). بررسی مقایسه ای بهره هوش دانش آموزان دختر رشته های مختلف تحصیلی شهر کرمان. پایان نامه کارشناسی ارشد، مرکز آموزش مدیریت دولتی کرمان.
43-کورمن، آبراهام. ک. (1380). روانشناسی صنعتی و سازمانی (ترجمه حسین شکرکن) تهران: رشد.
44-گلمن، دانیل، بویاتزیسف ریچارد، و مک کی، آنی. (1385). هوش هیجانی در مدیریت و رهبری سازمانی (ترجمه بهمن ابراهیمی) تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی.
45-لطفی کاشانی، فرح. (1385). هوش هیجانی: واقعیت ها و ادعاها. فصلنامه روانشناسی کاربردی. شماره 2، 22-6
46-ریو، جان مارشال (1386)، انگیزش و هیجان، ترجمه: سید یحیی سید محمدی، تهران، نشر ویرایش.
47-فرح بخش ، کیومرث(1383). بررسی میزان اثر بخشی زوج درمانی گلاسر بر کاهش استرس وافزایش رابطه صمیمانه در زوجین....فصلنامه مطالعات روانشناسی و تربیتی ، شماره7
48-ملازاده، جواد (1387).بخشایش و رضایت زناشویی در مردان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ناشی از جنگ و همسران آن. فصلنامه اصول بهداشت روانی، بهار87.سال10.شماره37.
49-نظری، محمد علی(1385). بررسی تاثیر مشاوره راه حل محور بر رضایت زناشویی، در ابعاد پرخاشگری و زمان با هم بودن...فصلنامه روانشناسی دانشگاه تبریز.سال 3. شماره9.
50-نوابی نژاد، شکوه(1387). اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت خودنظم بخشی بر افزایش رضایت زناشویی مراجعان درمانگاه و فرهنگیان شهرستان بابلسر، فصلنامه خانواده پژوهی، سال4،شماره15.
51-ملازاده اسفنجانی، رحیم؛ کافی، موسی و صالحی، ایرج (1390)، مقایسه سرسختی روانشناختی با سبک های مقابله با فشار روانی در افراد معتاد و عادی، فصلنامه اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد، سال پنجم، شماره17، صص57-41.
52-منصوری ،بهزاد(1380)هنجاریابی آزمون هوش هیجانی سیبریاشرینگ برای دانشجویان کارشناسی ارشد در دانشگاههای دولتی شهر تهران،دانشگاه علامه طباطبایی.
Refrence:
1-Amerikaner, M., Monks, G., Wolfe, P., & Thomas, S. (1994). Family
interaction and individual psychological health. Journal of Counseling
and Development. 72 (6), 614- 623.
2-Delahaij, R., Gaillard, W.D., & Dam, K.V. (2010). Hardiness and the response to stressful situations: Investigating mediating processes. Personality and
Individual Differences, 49, 386-390.
3-Maslach, .C., (1976). Manual of the maslach burnout inventory (2ed.). Palo Alto: consulting psychologists press inc.
4- Goleman, D. (1998). Working with Emotional intelligence. New York: Bantam Book
5-Goleman Daniel,(1995) Emotional Intelligence why it can Matter more than IQ. Newyork : Bantam Book.
6-Kobasa S. C. 1979. Stressful events, personality and health: A inquiry in
to hardiness. Journal of personality and social psychology. 37: 1-11.
7-Horsburgh, A. V., Schermer, A. J., Vwselka, L.,& Vernon, A. P. (2008). A
behavioral genetic study of mental toughness and personality. Personality and Individual differences. Article in press
8-Sheard, M., Golby, J. (2007). Hardiness and undergraduate academic study: The moderating role of commitment. Journal of Personality and Individual
Differences, 43, 579- 588
9-Mayer, J, D: Salovey , P, (1997). What is emotional intelligence? In P.Salovey and D.Sluyter (Eds.) emotional development and emotional intelligence: Implicationc for educators. (pp, 3-31). New York Basi.
10 -Zakin, G., Solomon, Z., & Neria, Y. (2003). Hardiness, attachment style and long term psychological distress among Israeli POWs and combat veterans. Journal of Personality and Individual Differences, 34, 819- 829.
11-Kobasa, S. C., & Maddi, S. R. (1992). Early experience in hardiness development.Consulting Psychology journal and research, 51(2), 106- 116.
Kobasa, s. C.(1988). Hardiness.in lindzey, Thompson, and Spring (Eds). Psychology (3rd). New york: Worth Publishers.
Mayer, J. D., & Salovey, P. (1997). Emotional intelligence: Imagination, cognition,and personality. pp, 211-785.
12-CHerniss.g.v. (2000). An EI-Based Theory of performance: 1-18.
13- Salovey, Peter, and grewal, Paisy. (2005). The science of Emotional intelligence. PP: 281-285. www.Eiconsortium.org
14- Peins, Annette. (2006). Emotional intelligence and leadership in corporate management: A fortigenic.
15-Bentler, P. M, New comb. M. D, (1998).Longitudinal study of marital success and Failure. Journal of stalting and clinical Psychology vol.46, p,1053-1070.
16-Donnellan. B. M, Conger. R. D, Bryant. Ch. M(2005). The Big five and enduring marriages. Journal of Research in personality. Vol39. (p 206-207).
17- Fisher. T. D, Mcnulty. j. (2008). Neuroticism and marital satisfaction: the mediating role played by the sexual relationship. Journal of family psychology. vol22 (1)112-122.
18-Luo, S. & Klohnen, E. C (2005). Assortative mating and marital quality in Newlyweds: A couple - Centered an approach. Journal of personality and social psychology, 88, 304-326.
19-Olson. R. R & Nemchek. S (1999). Five factor personality similarity and marital adjustment. Social Behavior and personality: An International Journal. (P):309-317.
20-Santayana, G (2007). Spouse's personality may be hazardous to your health. Weds worth.
21-Shiota, M. N & Levenson, R. W (2007). Birds of feather don't Always fly farthest: similarity in big five personality predicts more negative marital satisfaction trajectaries in long - term marriages. Journal of psychology and aging. Vol: 22, No, 4,666-675.
22-White, j. K, hendrich, S & hendrich, C (2004). Big five personality variables and relationship constructs. The enneagram institute Discussion Board.
23-Winch, R (1974). Selected studies in marriag and the family. New york: hitrin rhurt and winston, ine.
24-Bingham, S., & Stryker, S. (1995). Things will be different for my daughter:
A practical guide to building her self-esteem and self-resilience. New
York: Penguin. Books.
25-Maddi, S. R., Wadhwa, P., & Haier, R. J. (1996). Relationship ofhardiness to alcohol and drug use in adolescents. The AmericanJournal of Drug and Alcohol Abuse, 22 (22), 247-257.
26-Maddi, S. R., (1987). Hardiness training at Illinois Bell Telephone. In J. P. Opatz(Ed.), Health promotion evaluation, pp. 101-1115. Stevens point, WI: Ntional Wellness Institute.
27- Maddi, S. R., (1994). Hardiness and mental health.
28-Zhang, L.F. (2010). Hardiness and the Big Five personality traits among Chinese university students. Learning and Individual Differences, 21(1), 109-113.
29-Inzlicht, M., Aronson, J., Good, C., & McKay, L. (2006). A particular resiliency to threatening environments. Journal of Experimental Social Psychology. 42, 323-336.