صفحه محصول - پاورپوینت درس شانزدهم فارسی پایه دوازدهم کباب غاز

پاورپوینت درس شانزدهم فارسی پایه دوازدهم کباب غاز (pptx) 34 اسلاید

دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 34 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

پاورپوینت درس شانزدهم فارسی پایه دوازدهم کباب غاز شب عيد نوروز بود و موقع ترفيع رتبه. در اداره با هم‌قطارها قرار و مدار گذاشته بوديم كه هركس اول ترفيع رتبه يافت، به عنوان وليمه يك مهماني دسته‌جمعي كرده، كباب غاز صحيحي بدهد دوستان نوش جان نموده به عمر و عزتش دعا كنند. زد و ترفيع رتبه به اسم من درآمد. فورن مساله‌ى مهماني و قرار با رفقا را با عيالم كه به‌تازگي با هم عروسي كرده بوديم در ميان گذاشتم. گفت تو شيريني عروسي هم به دوستانت نداده‌اي و بايد در اين موقع درست جلوشان درآيي. ولي چيزي كه هست چون ظرف و كارد و چنگال براي دوازده نفر بيش‌تر نداريم يا بايد باز يك دست ديگر خريد و يا بايد عده‌ى مهمان بيش‌تر از يازده نفر نباشد كه با خودت بشود دوازده نفر. گفتم خودت به‌تر مي‌داني كه در اين شب عيدي ماليه از چه قرار است و بودجه ابدن اجازه‌ي خريدن خرت و پرت تازه نمي‌دهد و دوستان هم از بيست و سه‌ چهار نفر كم‌تر نمي‌شوند. گفت يك بر نره‌خر گردن‌كلفت را كه نمي‌شود وعده گرفت. تنها همان رتبه‌هاي بالا را وعده بگير و مابقي را نقدن خط بكش و بگذار سماق بمكند. گفتم اي‌بابا، خدا را خوش نمي‌آيد. اين بدبخت‌ها سال آزگار يك‌بار برايشان چنين پايي مي‌افتد و شكم‌ها را مدتي است صابون زده‌اند كه كباب‌غاز بخورند و ساعت‌شماري مي‌كنند. اگر از زيرش در بروم چشمم را در خواهند آورد و حالا كه خودمانيم، حق هم دارند. چطور است از منزل يكي از دوستان و آشنايان يك‌دست ديگر ظرف و لوازم عاريه بگيريم ؟ با اوقات تلخ گت اين خيال را از سرت بيرون كن كه محال است در ميهماني اول بعد از عروسي بگذارم از كسي چيز عاريه وارد اين خانه بشود؛ مگر نمي‌داني كه شكوم ندارد و بچه‌ي اول مي‌ميرد؟ گفتم پس چاره‌اي نيست جز اين‌كه دو روز مهماني بدهيم. يك روز يك‌دسته بيايند و بخورند و فرداي آن روز دسته‌ي ديگر. عيالم با اين ترتيب موافقت كرد و بنا شد روز دوم عيد نوروز دسته‌ي اول و روز سوم دسته‌ي دوم بيايند. و... مرا می گویی از تماشای این منظره هولناک آب به دهانم خشک شد کنایه آب به دهان خشک شدن : کنایه از متعجب شدن گفت مگر می خواهی آبروی خودت را بریزی ؟ صدای کشیده آب نکشیده ای طنین انداز گردید کنایه آبروی کسی را ریختن : کنایه از بی اعتباری کردن یا رسوا کردن کسی آب نکشیده : کنایه از آبدار صدای کشیده آب نکشیده ای طنین انداز گردید جوانی به سن بیست و پنج و شش لات و لوت و آسمان جل کنایه آسمان جل : کنایه از فقیر ، بی چیز ، بی خانمان ادا و اطوار : کنایه از افاده و ناز بی جا ، حرکات تصنعی و ساختگی لابد این قدرها از دستش ساخته است . کنایه از دست کسی ساخته بودن : کنایه از در توانایی او بودن از زیر سنگ هم شده یک عدد غاز خوب و تازه به هر قیمتی شده برای ما پیدا کنید . خاطر جمع باشید که از عهده بر خواهم آمد کنایه از زیر سنگ چیزی را پیدا کردن : کنایه از پیدا کردن یا بدست آوردن آن که یا آنچه یافتن یا آن غیر ممکن یا بسیار دشوار می نماید . از عهده چیزی برآمدن : کنایه از آن را به خوبی انجام دادن با اوقات تلخ گفت این خیال را از سرت بیرون کن که محال است اگر چشمم احیاناً تو چشمش می افتاد با همان زبان بی زبانی نگاهش حقش را کف دستش می گذاشتم کنایه اوقات کسی تلخ بودن : کنایه از خشمگین و در همان حال آزرده و افسرده بودن او با زبان بی زبانی گفتن : کنایه از فهماندن مقصود بدون استفاده از بیان صریح لات و لوت و آسمان جل و بی دست و پا و پخمه و تا بخواهی بدریخت و بدقواره منظره فنا و زوال غاز خدا بیامرز مرا به یاد بی ثباتی فلک بوقلمون و شقاوت مردم دون و مکر و فریب جهان پتیاره و وقاحت این مصطفی بدقواره انداخته بود کنایه بدقواره : کنایه از زشت و نامتناسب ، بدترکیب محض حفظ ظاهر و خالی نبودن عریضه کارد پهن و درازی شبیه به ساطور قصابی به دست گرفته بودند حقاً که حرف منطقی بود و هیچ برو و برگرد نداشت آقایان خواهش دارند این غاز را برداری و بی برو و برگرد یک سر ببری به اندرون کنایه برای خالی نبودن عریضه : کنایه از حفظ ظاهر برو و برگرد : کنایه از چون و چرا ، شک و تردید عیالم با این ترتیب موافقت کرد . بنا شد روز دوم عید نوروز ... به مناسبت صحبت از 13 عید بنا کرد به خواندن قصیده ای ... کنایه بنا شدن : کنایه از مقرر شدن ، معین شدن ، قرار گذاشته شدن بنا کردن به چیزی : کنایه از آن را شروع کردن همه حضار یک صدا تصدیق کردند که تخلصی بس بجاست کنایه به جا : کنایه از مناسب و شایسته این آدم بی چشم و رو که از امامزاده داوود و حضرت عبدالعظیم قدم آن طرف تر نگذاشته بود . من هم شما چه پنهان با کمال بی چشم و رویی بدون آن خم به ابرو بیاورم همه را به غلط دادم . کنایه به جان چیزی افتادن : کنایه از سخت مشغول شدن به آن . فرصت نداده مانند قحطی زدگان به جان غاز افتادند . به خرج دادن : کنایه از بی حیا و گستاخ بی چشم و رویی : کنایه از گستاخی و وقاحت . جوانی به سن بیست و پنج یا شش ، لات و لوت و آسمان جل و بی دست و پا و پخمه . این بخت ها سال آزگار یک بار برایشان چنین پایی می افتد . کنایه بی دست و پا : کنایه از آن که از عهده کار بر نمی آید و در انجام آن در می ماند ، بی کفایت و بی عرضه . پا افتادن : کنایه از فرصت مناسب پیدا شدن ، ممکن شدن ( انوری ) پای برهنه : کنایه از فقیر و بی چیز . خدا را خوش نمی آید این بی چاره را که لابد از راه دور و دراز با شکم گرسنه و پای برهنه به امید چند ریال عیدی آمده نا امید کنم . کنایه پاپی چیزی شدن : کنایه از توجه کردن یا توجه داشتن به آن و دنبال کردن آن . اصلا پاپی می شوند که سگ را بیاور تا حسابش را دستش بدهیم . دیدم زیاد پرت و پلا می گوید . کنایه پرت و پلا : کنایه از بی ربط و نا معقول کنایه پشت داغ کردن : کنایه از کاری پشیمان شدن و توبه کردن از تکرار آن . پشت دستم از داغ کردن تا که من باشم دیگر پیرامون ترفیع رتبه نگردم . پیرامون چیزی گشتن : کنایه از به آن مشغول شدن . پشت دستم را داغ کردم که تا من باشم دیگر پیرامون ترفیع رتبه نگردم . تا خرخره خوردن : کنایه از بیش تر از اندازه خوردن . من شخصا تا خرخره خورده ام . ولی چون تیری که از شست رفته باز نمی گردد . مصطفی هم جانی گرفت و گر چه هنوز درست دستگیرش نشده بود . کنایه تیر از شست رفتن : کنایه از ، دست دادن فرصت و امکان جبران یک عمل انجام شده . جان گرفتن : کنایه از نیرو گرفتن کنایه جلوی کسی در آمدن : کنایه از خوب برداشت کردن . باید در این موقع درست جلویشان در آیی . جویده جویده : کنایه از گنگ ، نامفهونم و مقطع ، به طور نامفهوم . خواست جویدعه جویده از بروز این محبت و دل بستگی حالا دیگر چانه اش هم گرم شده و در خوش زبانی و حرافی و شوخی . . دیدم ماشاء الله چشم بد دور آقا واترقیده اند کنایه چانه کسی گرم شدن : کنایه از مشغول شدن کسی به پر حرفی و ادامه دادن آن چشم بد دور : کنایه از رفع شدن بلای چشم بد